نماد آخرین خبر

۱۱۰ شاعر ایرانی از عشق با جهان سخن گفتند

منبع
ايکنا
بروزرسانی
۱۱۰ شاعر ایرانی از عشق با جهان سخن گفتند

ایکنا/
«پدر عزیزم همواره با ورود من به دبستان یا دبیرستان جدیدی در خارج از ایران دوباره، سه باره، ده باره و صد باره پیوسته یادآور شدند که هرگز به هیچ فرد غیرایرانی اجازه ندهم که از ایران زمین عزیزمان بدگویی کند و با نهایت قدرت و تحکم از خاک ناب و اصیلی که پیکر پاک و مطهر هشتمین گوهر امامت و ولایت، امام معصوم شیعیان، حضرت علی بن موسی الرضا(ع)، سلطان مهربان و عظیم الشأن خراسان را در خود جای داده است، به دفاعی جانانه برخیزم.» این جمله دلنشین را فریده مهدوی دامغانی، پرکارترین بانوی مترجم ایرانی با عشقی سرشار به وطن گفته است. او با تأسی به همین درس یک خطی و صد البته یک جهانی پدر دانشمند خویش و به منظور معرفی فرهنگ دوستی و مهر ایرانیان، نسبت به ترجمه آنتولوژی «۱۱۰ شاعر معاصر ایرانی» به چهار زبان زنده دنیا کوشیده است.

قصه از اینجا شروع شد؛ دوستی بسیار محترم و شریف که دل در گروی عزت،‌ اعتبار، اقتدار، آبرو و ... ایران،‌ فرهنگ ایران زمین و شرف ایرانیان دارد، از دغدغه‌ای مبارک و کاری نو در حوزه معرفی شاعران و شعر فارسی به همت بانو فریده مهدوی دامغانی، مترجم بلندهمت ایرانی به زبان‌های (فرانسوی، ایتالیایی،‌ اسپانیایی و انگلیسی) خبر داد! خبر در نوع خود فرخنده بود و بسی فرخنده! همان دوست شریف، سبب گفت‌وگوی دلنشین و بسیار شیرین ایکنا با این مترجم کوشای ایرانی شد و ادامه ماجرا...

 

فریده مهدوی دامغانی، مترجم کوشا و توانای ایران عزیزمان، فرزند استاد فرزانه احمد مهدوی دامغانی(ره) است. از این بانوی فرهیخته که هنر انس با کتاب و کتابخوانی را از کودکی نزد پدر دانشمند خویش فرا گرفته است، تاکنون بیش از ۶۰۰ اثر از زبان‌های فارسی، انگلیسی، فرانسه، ایتالیایی، اسپانیایی،‌ عربی،‌ لاتین و ... ترجمه شده است. او که دارای درجه دکتری در زمینه مطالعات ادبیات اروپای قرون وسطی است، دارنده بالاترین نشان لیاقت در ایتالیاست و نخستین فرد غیرایتالیایی است که موفق به کسب این نشان ارزشمند شده است. وی تا امروز موفق به دریافت ۴۰ جایزه ملی و بین‌المللی شده‌ است.

بانو مهدوی دامغانی در مجال پیش‌رو از آخرین اثر ترجمه خویش یعنی آنتولوژی «شاعران معاصر ایرانی در قرن بیستم» (به زبان‌های فرانسوی، انگلیسی، ایتالیایی و اسپانیایی) با ایکنا سخن گفته است. از اینکه حمله ناجوانمردانه و سراسر خباثت‌آمیز رژیم جعلی اسرائیل چه آتشی بر جان ایرانیان وطن‌دوست در جای جای این کره خاکی زد. از واکنش‌های دوستان رسانه‌ای این جنایتکاران در جهان و دشمنان قسم خورده ایران عزیزمان، از پرداخت‌های دروغین رسانه‌های نارسای آمریکایی، اسرائیلی و تهمت‌های ناروایی که به ایرانِ پاک زده شد. او همچنین با شوقی بی‌مثال از دوستداران ایران کهن و ایران‌دوستان حقیقی که دلشان برای آرامش، امنیت و اقتدار ایران در جهان می‌تپد، برایمان گفت. فریده مهدوی دامغانی از بزرگ زنان ایرانی است که هرجای این دنیا زندگی کرده است، اندیشه میهن با او همراه و همدم بوده است؛ درست است در جست‌وجویی کوتاه و مختصر در اینترنت به لیست بلندبالایی از افتخارات علمی و فرهنگی او در مقام بانویی مترجم خواهیم رسید، ولی هیچ یک از این افتخارات مانع تواضع و گشاده رویی او با کوچک و بزرگ نشده است. همین که پای گفت‌وگو باز می‌شود او با لبخندی دنباله‌دار، شوقی بی‌مثال و آرامشی که فقط در صدای یک مادر طنین‌انداز است،‌ دل به گفت و شنود می‌سپارد. خدا را شاکریم که بُعد جغرافیایی هیچ نقشی در نارسایی انرژی خالص و مهربانش بازی نکرد! جغرافیا ناتوان و او تواناست! رسایی پیامش به اندازه، دغدغه پاکش برای معرفی شاعران والامقام وطن که به گوش جهان رسید به ما نیز رسید و خوش رسید! 

او در گفت‌وگوی تفصیلی با ایکنا از انگیزه و فلسفه،‌ روش و ترتیب و همچنین عشقی که به ایران و فرهنگ آن با جان این کار آمیخته است، سخن گفت. مشروح این گفت‌وگو را با هم می‌خوانیم:

 

 

ایکنا _ با توجه به تخصص آکادمیک سرکارعالی در ادبیات اروپای قرون وسطی‌، ترجمه و معرفی ادبیان معاصر فارسی با چه انگیزه‌ای رخ داد؟ این جهش میان دو حوزه بسیار متفاوت است، لطفا در آغاز سخن بفرمایید این تغییر را چگونه تجربه کردید؟ 

  

به نام خدای مهربان، انگیزه اصلی من از ترجمه این آنتولوژی، معرفی فطرت، عاطفه، احساسات والا و ناب ایرانیان به جهانیان، خصوصا پس از وقایع اخیر سیاسی در منطقه خاورمیانه بوده است و همچنین باید عرض کنم این کار «ناگهانی» نبوده است؛ بنده در سال‌های گذشته نیز اشعاری از زبان فارسی به زبان‌های اروپایی ترجمه کرده بودم. مانند بسیاری از اشعار زنده‌یاد قیصر امین‌پور به سه زبان فرانسوی،‌ انگلیسی و ایتالیایی و اهدای خاضعانه آن اشعار به همسر محترم و دختر عزیز آن شاعر والامقام به نشانه دوستی و احترام بنده به هنر شاعری او، به گونه‌ای که حتی تعدادی از زیباترین سروده‌های آن شاعر مهربان در سال ۲۰۰۸ میلادی در شهر فلورانس ایتالیا و در مجله فرهنگی بسیار وزینی با عنوان «چیتا دی ویتا» (یا شهر حیات و هستی‌ به فارسی) منتشر شد و توجه بسیاری از اهالی قلم ایتالیایی را به خود جلب کرد. در نوبت دیگری در همان دوران، بنا به درخواست دفتر نشری ایتالیایی وظیفه داشتم سه شعر از سه شاعر شریف و گرامی ایرانی را برای ترجمه و‌ گنجاندن آن اشعار در مجله‌ای ویژه که مربوط به هنر شاعری در سراسر جهان بود برگزینم. پس از مشورت با پدر عزیزم، شعری از دوست عزیز و صمیمی‌شان یعنی استاد مسلم شعر و ادب پارسی جناب آقای دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی (ان‌شاالله عمرشان دراز باد) و شعری هم از دوست عزیز و دیگر پدرم یعنی زنده‌یاد هوشنگ ابتهاج و شعری از زنده‌یاد قیصر امین‌پور برگزیدم و این افتخار را داشتم که از خود آن شاعران بلندپایه و گرانقدر به صورت مستقیم سؤال کنم که کدام شعر مورد علاقه‌شان را در آن مجله ویژه فرهنگی که برای گفت‌وگوی تمدن‌ها بود، برگزینم. آنان نیز با نهایت محبت شعر مورد علاقه‌شان را نام بردند و آن اشعار با نهایت موفقیت و نیکنامی در میان اشعار سایر شاعران معاصر بزرگ دنیا در کتابی منتشر شد. آنها همچنین باید پاراگرافی درباره زمان و‌ گذر زمان بیان می‌کردند و آن پاراگراف‌ها را نیز یا نهایت شور و علاقه به زبان ایتالیایی ترجمه کردم. همچنین، سال‌ها پیش، گزینشی از زیباترین اشعار عمر خیام را نیز به خاطر علاقه و توجه فراوان اروپاییان به این شاعر ایرانی به سه زبان فرانسوی، انگلیسی و ایتالیایی ترجمه کرده بودم و در سایت‌های اینترنتی اروپایی به اشتراک گذاشته بودم. این کار، در مورد سروده‌های بسیار زیبای زنده‌یاد سهراب سپهری صدق می‌کند و تعدادی از معروف‌ترین و زیباترین اشعار او را به این سه زبان ترجمه کردم و گه‌گاه برخی از آن سروده‌ها در مجلاتی اروپایی به صورت آنلاین و افتخاری منتشر شد. 

به همان اندازه کتاب «شهربانو، مادر معظمه حضرت علی بن الحسین علیه السلام» را که به قلم پدر عزیزم نوشته شده بود به زبان فرانسوی ترجمه کردم و چه بسیار آثار اسلامی شیعی که از تعداد ۳۳۰ کتاب نیز فراتر می‌روند و به سه زبان فرانسوی، انگلسی و ایتالیایی ترجمه کردم (مانند صحیفه مبارکه سجادیه، گزیده‌ای از نهج‌البلاغه، اصول کافی، روضة کافی، ارشاد، تحف العقول، تمام دعاها و زیارت‌ها و قصائد معروف شیعی (از جمله قصیدة بسیار معروف و مبارک بُرده اثر جناب بوصیری یا قصائد معروف دیگری از جناب همیری یا دعبل خزاعی یا ابن عرندس...) و نیز سروده‌های َعاشورایی (از قرن نخست تا قرن چهاردهم هجری قمری) الی آخر... بنابراین آنتولوژی کنونی نخستین تجربه بنده در این زمینه محسوب نمی‌شود.

 

از سوی دیگر، سال‌ها پیش، بنا به سفارش سرکار خانم حسین‌جانی شریف که در دوره‌ای از زمان به عنوان مدیر انتشارات آثار ترجمه شده در حوزه هنری فعالیت داشتند، گزیده اشعاری از تعدادی از شاعران معاصر ایران را به زبان فرانسوی ترجمه کردم و سپس برای لذت شخصی خود، تمام آن اشعار را به زبان‌های انگلیسی و ایتالیایی نیز بازگردانی کردم. متأسفانه آن ترجمه فرانسوی و (همین‌طور هم ترجمه‌های انگلیسی و ایتالیایی آن) هرگز بنا به گفته قدیمیان «به زیور چاپ آراسته نشد» و در فایلی در گوشه‌ای از رایانه بنده باقی ماندند و ۱۰ سال سپری شد تا سرانجام اتفاقات اخیر سیاسی در منطقه خاورمیانه، حملات متهاجمانه و خشونت‌آمیز اسرائیل علیه ایران روی داد. در خرداد و اوایل تیرماه سال جاری، من از واکنش متفاوت کشورهای اروپایی و برخورد آمریکاییان و دیگر کشورهای جهان در جهت «حمایت» یا برعکس «مخالفت» با کشور عزیزمان ایران به شدت متعجب شدم و گاه از واکنش‌های طرفدارانه آنان بسیار خوشحال می‌شدم و مشاهده می‌کردم کشورهایی که انتظار نمی‌رفت واکنش مثبتی از خود ابراز بدارند به پاخاسته‌اند تا از ایران و ایرانیان حمایتی جانانه، گرم و محکم کنند و گاه نیز بسیار ناراحت و سرخورده می‌شدم از اینکه کشورهایی بودند که ایران عزیزمان را نه به عنوان کشوری مظلوم و مورد ظلم واقع شده که مورد حملات هوایی متهاجمانه دشمن زورگو و بیدادگر قرار گرفته بود، بلکه به عنوان کشوری که به دروغ، به بیمارستان‌هایی در فلسطین اشغالی حمله کرده بود مورد سرزنش و ملامتی نابجا و بسیار ناعادلانه قرار می‌دادند. اندوه و سرخوردگی من به قدری عمیق بود که اغلب در طول روز و‌ شب با دوستانی که از ایران، به حق، جانبداری می‌کردند، قدردانی می‌کردم و با دوستانی هم که تحت تأثیر رسانه‌های دروغین اروپا و آمریکا و اسرائیل قرار گرفته بودند، به شدت به بحث و جدل می‌پرداختم و بسیار می‌کوشیدم به آنان بفهمانم و به طرزی منطقی بقبولانم که رسانه‌های غربی معمولا عادت یا تمایلی به جانبداری و طرفداری از ایران عزیزمان ندارند تا در این راه از جای خود بپا خیزند و مدافع ما ایرانیان باشند و اینکه آنها نباید به سخنان دروغین طرفداران رژیم مزدور اسرائیل گوش دل سپارند و نیز اینکه فطرت و‌ خصلت ایرانی این نبود و نیست که به کودکان بی‌پناه یا ضعفا یا زنان سالخورده یا جوان در مراکز درمانی حمله کند. برخی از اینان، با تحقیق و مطالعه بیشتر مطبوعات جهانی، در نهایت امر، حق را به بنده می‌دادند و برخی نیز همچنان بر سرِ اعتقادات نادرست و به دور از انصاف خود باقی می‌ماندند. 

 اما به زودی پیروزی‌های نظامی ایران علیه دشمن به قدری فاحش و آشکار شد که اکثر آنانی که به اشتباه به رسانه‌های خارجی گوش دل سپرده بودند، ناگزیر شدند بپذیرند که ایران هرگز در طول تاریخ، کشوری نبوده است که به کشور دیگری حمله کند و‌ اینکه عملیات نظامی ایران نیز صرفا در دفاع از مرز و‌ بوم سرزمینمان و در پاسخ به حملات خشونت‌آمیز ظالمان دوران انجام گرفته بوده است. به همان نسبت، ایران هرگز از حملات وحشیانه و‌ همزمان موذیانه هیچ دشمنی، ترس و واهمه‌ای به دل راه نداده بوده است و همواره از مرز و بوم خود با نهایت دلاوری، شجاعت و مردانگی حمایت کرده بود و اینکه ما از زمان آرش کمانگیر افسانه‌ای تا به امروز، همواره شیرمردان و شیرزنانی داشته‌ایم که حاضر بوده‌اند با هر سلاحی که در دست دارند به دفاع از سرزمین مادری و پدری خود برخیزند و ‌جانشان را با اراده‌ای مستحکم و با نهایت غیرتمندی در راه وطن ایثار کنند. 

 

ایکنا _ مخاطبان این گفت‌وگو استحضار دارند که استاد مهدوی دامغانی عزیز، پدر ارجمند شما یک ایرانی تمام‌عیار بودند و برای معرفی و ترویج فرهنگ، ادب و اندیشه ایرانی در سطح بین‌الملل بسیار می‌کوشیدند، به زعم خودتان نگاه و اندیشه پدر چقدر در توجه شما به توجه فرهنگی معرفی میراث ادبیات فارسی در جهان مؤثر افتاده است؟

 

از توجهتان به این موضوع سپاسگزارم. جای شکی نیست که فرهنگ ایران‌دوستی و ایران‌خواهی از کودکی در خانواده به ما آموزش داده شده است. نیک به خاطر دارم پدر عزیزم همواره با ورود من به دبستان یا دبیرستان جدیدی در خارج از ایران دوباره و سه باره و ده باره و صد باره پیوسته یادآور می‌شدند که هرگز به هیچ فرد غیرایرانی اجازه ندهم که از ایران زمین عزیزمان بدگویی کند و با نهایت قدرت و تحکم از خاک ناب و اصیلی که پیکر پاک و مطهر هشتمین گوهر امامت و ولایت، امام معصوم شیعیان، حضرت علی بن موسی الرضا(ع)، سلطان مهربان و عظیم الشأن خراسان را در خود جای داده است، به دفاعی جانانه برخیزم. 

 

از این رو، در پایان بهار امسال در این اندیشه فرو رفتم که چگونه و به چه شکل می‌توانم خدمتی مستمر، پایدار و ماندگار به سرزمین عزیزم انجام دهم. پس شبی از خدای مهربانم استدعا کردم که راهی را به بنده حقیر نشان دهد. تنها چند روز بعد، تصادفا (البته در چنین مواقعی، این نوع اتفاقات هرگز به عنوان «تصادف محض» در نظر گرفته «نمی‌شوند» و حقیقتا همچون امدادهای غیبی هستند...) باری مشغول جست‌وجوی فایلی در رایانه‌ام بودم که ناگهان با فایل‌های آنتولوژی اشعار شاعران ایرانی که ۱۰ سال پیش به فرانسوی و انگلیسی و ایتالیایی ترجمه کرده بودم، مواجه شدم. در آن لحظه، درست مانند ارشمیدس شریف که ناگهان فریاد برآورد «یافتم!» من نیز دریافتم که می‌توانم به سهم ناچیز خود و به دلیل آشنایی‌ام به چند زبان زنده اروپایی که همواره عنایتی خاص از سوی خداوند متعال به بنده حقیر بوده است، در قالب تلاشی فرهنگی و ادبی، به دفاعی سازنده، محکم از ایران،‌ ایرانیان و تاریخ سرزمینمان، اعتقادات دینی، بنیادی، فلسفی‌مان و نیز احساسات ناب روح، جان، فطرت و اندیشه‌مان برخیزم و با کمک سلاحی توانا به نام «شعر» تصویری روشن، واضح، راستین، شرافت‌آمیز و به ویژه فرهنگی از ایرانیان به غیرایرانیان تقدیم کنم. متأسفانه در آن آنتولوژی اولیه، تنها نام ۴۰ - ۵۰ شاعر معاصر که به حمدلله اکثر آنان هنوز در قید حیات هستند، بیشتر نبود و نام بسیاری از شاعران و بانوان شاعره بزرگ قرن بیستم ایران در آن فهرست خالی مانده بود. از این رو تصمیم گرفتم که تعداد آن شاعران محترم را به دو برابر یعنی به ۹۰ شاعر افزایش دهم و بیشتر به ترجمه اشعار شاعرانی که دیگر در بین ما نبودند و آثار ماندگاری از افکار و اندیشه‌های خود بر جای نهاده بودند اقدام بورزم و همزمان سروده‌های زیبا و خاطره‌انگیز بانوان شاعره ایران زمین را نیز در آن فهرست شاعرانه بگنجانم تا هیچ نوع تبعیضی میان هنرمندان شریف ما وجود نداشته باشد.

 

کار یافتن شاعرانی که لازم بود نامشان در این آنتولوژی جای بگیرد بسیار دشوار و طاقت‌فرسا از آب درآمد و ناگزیر شدم ساعت‌ها و روزها به گشت و گذار در سایت‌های شعر و ادب پارسی که آثار اکثر شاعران ایرانی را در خود جای داده بودند بپردازم و شاعران مهمی را که در آثارشان به راستی سخنی برای گفتن داشته‌اند، بیابم. نکته مثبت این ماجرا هم در این بود که ذهنم از حالا آرام و‌ آسوده بود از اینکه حداقل متن‌های انگلیسی و ایتالیایی را نیز پیشاپیش در اختیار دارم و تنها لازم است که تعداد هر ترجمه را به ۹۰ شاعر و شاعره محترم افزایش دهم. 

 

 بوده‌ام و بس و همچنین در این برهه بسیار حساس سیاسی و تاریخی، بسیار لازم و ضروری بوده است که این آنتولوژی که گلچینی از اشعار ۱۱۰ شاعر معاصر برجسته ایرانی است در سراسر دنیا، به راحتی و بدون کوچک‌ترین سختی و زحمتی، در اختیار خوانندگانی که کوچک‌ترین شناختی از ایران و ایرانیان ندارند و گاه نیز ما را به غلط با اعراب اشتباه می‌گیرند یا دست‌کم شناخت بسیار ناچیز و محدودی از سرزمین ایران دارند، قرار بگیرد تا با ملت ایران بیش از پیش آشنا شوند. همین‌طور موجب شود بسیاری از مردم دنیا که تصورات غلطی از سرزمین زیبا و پهناور ما در دل دارند و ما را بنا به تبلیغات دروغین، زهرآلود و ناعادلانه برخی از کشورهای دشمن، به عنوان سرزمینی عاری از فرهنگ، ادب، تمدن و تاریخچه‌ای کهن در نظر می‌گیرند، به سرعت تجدیدنظر کنند و به درستی دریابند که ایران عزیزمان، سرزمینی باستانی با قدمتی دراز و با تمدن و تاریخی درخشان است که از زمان کورش کبیر که همانا منشور «حقوق بشر» را به جهانیان هدیه کرد تا داریوش بزرگ که با اصلاحات خود پایه‌های یک امپراتوری عظیم و درخشان را در نقشه جهانی بنا نهاد و دانشمندانی همچون ابوریحان بیرونی، خواجه نصیرالدین طوسی، زکریای رازی و بوعلی سینا را که کتاب «قانون» او در طی قرون در دانشگاه‌های سراسر جهان تدریس می‌شد در سرزمین ما پرورش داد. 

 

همچنین، سعدی شیرازی که با شعر بشردوستانه «بنی آدم اعضای یکدیگرند» پیام‌آور صلح و دوستی با تمام اقوام بشری بوده است و یا حضرت مولانا که با اشعار جانانه خود، مفهوم عرفان ناب و خودشناسی را به جهانیان معرفی کرد و سرانجام حضرت فردوسی که با «شاهنامه» خود، شکوه و عظمت تاریخ و فرهنگ کهن ایران باستان را تا ابد جاودانه ساخت و شاید یگانه همپای او در دنیای غرب، کسی جز دانته اَلیگیه ری با «کمدی الهی» او نباشد در خود پرورش داد. ایران زمین، از دیرباز مهد فرهنگ و ادب بوده است و این اشعار ترجمه شده، با تنوع و گستردگی رنگارنگ خود، دریچه‌ای باز به درون اندیشه و احساسات مردم ایران است و نشان می‌دهد که این سرزمین، فراتر از تصورات رایج و غلط کشورهای مغرض، بدخواه، بدطینت، نابخرد و کوته‌اندیش است و اینکه سرشار از زیبایی‌ها، ظرافت‌ها و لطافت‌های وصف‌ناپذیر است که گنجینه‌ای ارزشمند از فرهنگ و ادب را در سینه خود محفوظ نگاه داشته است. بدین سان اشعار این آنتولوژی تنها قطره‌ای از دریای بیکران هنر و اندیشه ناب و منظوم این سرزمین زیبا است و با ترجمه به چهار زبان زنده دنیا، همچون قاصدک رها شده‌ای در آسمان بیکران اندیشه‌های جهانی، به چهار گوشه جهان بال گشوده است تا با هر زبانی که مخاطب آن با آن آشنا است، از احساسات گوناگون بشری که در همه جا یکسان است، سخن بگوید. این به راستی فرصتی طلایی برای کشورهای مغرضی است که با چهره واقعی ایران آشنا شوند و از قضاوت‌های بی‌جا و نادرستشان درست بردارند و چه بسا با خواندن این آنتولوژی، در برابر عظمت فرهنگ و ادب منظوم ایران سرِ تعظیم فرود بیاورند. این اثر، همچون ققنوسی از خاکستر سر برآورده است تا با بال‌های رنگین ۱۱۰ شاعر ایرانی، شکوه شعر معاصر فارسی را به جهانیان عرضه کند. خصوصا به کشورهایی که تاریخ و تمدن چندان دور و درازی نداشته‌اند و هنوز هم از داشتن تاریخی کهن محروم و بی‌بهره‌اند. در واقع، تا پیش از این زمان، کمتر پیش آمده بود که چنین رنگین کمانی از صداهای شاعرانه ایرانی، اعم از مردان و زنان اندیشمند در یک قاب به تماشا گذاشته شود. بنابراین با این کار، چهره راستین، مهربان، پر عاطفه و سراسر آکنده از احساس ایران زمین را به جهانیان نشان خواهیم داد.

 

ایکنا _ استاد عزیز! شما علاوه بر شعرای معاصر ایرانی، مترجم آثار مهمی از نویسندگان و شاعران بسیار معروف و پر آوازه دنیای غرب مانند دانته اَلیگیه ری، میلتُن و شکسپیر نیز هستید. به عنوان یک مترجم با بیش از چهل جایزه داخلی و بین‌المللی، چالش‌های ترجمه شعر معاصر فارسی در مقایسه با آثار کلاسیک اروپایی برای شما چه تفاوت‌هایی دربرداشت؟ ترجمه شعر به ویژه شعر معاصر نیازمند درک عمیق بافت فرهنگی تصاویر بومی، منطقه‌ای و ظرایف زبانی است. برای غلبه بر این موضوع‌ و با توجه به اینکه تمرکز اصلی شما بر ادبیات اروپایی بوده است، در فرایند ترجمه این ۱۱۰ شاعر و شاعره ایرانی چه منابع و شیوه‌هایی را به کار برده‌اید؟

 

باید عرض کنم از این بابت خدایم را بسیار شاکرم که ایرانی زاده شده‌ام (لبخند) زیرا دیگر با مشکلاتی که شما از آنها سخن گفتید روبرو نیستم. بازگردانی بافت و زمینه فرهنگی به زبانی دیگر طبعا سخت‌ترین بخش ترجمه در هر متنی است. ترجمه انواع اصطلاحات محلی،‌ جملات و واژگانی که در هر سرزمینی در شکل و قالب خاصی ظاهر می‌شوند یا دارای چند معنی گوناگون هستند از مشکلات معمول یک مترجم است. این کار آنقدرها هم که تصور می‌کنید برای کسی که سال‌هاست با ترجمه زندگی می‌کند و به کار ترجمه مشغول است، دشوار نیست. خصوصا اگر خود مترجم هم با زبان مبدأ آشنایی کامل داشته باشد. مشکل اصلی در این است که مترجم وظیفه دارد، بداند آیا واژگان یا اصطلاحات مشابهی در زبان مقصد نیز وجود دارد یا نه؟ گاه این امر به آسانی حل می‌شود و گاه نیز باید نزدیک‌ترین و شبیه‌ترین تصویر به متن مبدأ را برای متن مقصد پیدا کرد. در بعضی مواقع نیز لازم است همان اصطلاح را به صورت تحت اللفظی ترجمه کرد و سپس در پاورقی به توضیح دقیق آن اقدام ورزید. مانند اصطلاح «سرت خوش باد» در متن شعر «زمستان» زنده‌یاد مهدی اخوان ثالث که باید آن را دقیقا به همان شکل در متن مقصد نهاد و سپس به توضیح آن در پاورقی همت گماشت. 

 

در این آنتولوژی،‌ من پاورقی‌های زیادی نوشته‌ام و سعی کرده‌ام بنا به توانایی ناچیز و ناقصم تا حد امکان به تفهیم و توضیح تصاویر، معانی واژه‌ها یا حتی معرفی شخصیت‌های تاریخی، افسانه‌ای یا مذهبی‌ای که شاعران ایرانی از آنها نام می‌برند تلاش بورزم. جالب اینجاست که در بسیاری از اشعاری که ترجمه کرده‌ام چند نام به کرات دیده می‌‎شود. این اسامی به ترتیب عبارتند از؛ سهراب، سیاوش، شیرین و فرهاد، لیلی و مجنون، ققنوس، یوسف و نام‌های متبرک و مبارک علی علیه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها. 

طبعا نام زیبا و باشکوه «ایران» نیز چه بسیار دیده می‌شود. 

صفحه نخست

همه اخبار

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

بازار

پرونده های خبری

پیوندها.آرشیو.تماس با ما.درباره ما

کد خبر: ۴۳۱۲۸۳۲تعداد نظرات: ۱ نظرتاریخ انتشار : ۰۵ آبان ۱۴۰۴ - ۱۲:۴۸

فرهنگی » ادب

در گفت‌وگوی ایکنا با فریده مهدوی دامغانی، مترجم آنتولوژی «شاعران معاصر ایرانی»

۱۱۰ شاعر ایرانی از عشق با جهان سخن گفتند

«پدر عزیزم همواره با ورود من به دبستان یا دبیرستان جدیدی در خارج از ایران دوباره، سه باره، ده باره و صد باره پیوسته یادآور شدند که هرگز به هیچ فرد غیرایرانی اجازه ندهم که از ایران زمین عزیزمان بدگویی کند و با نهایت قدرت و تحکم از خاک ناب و اصیلی که پیکر پاک و مطهر هشتمین گوهر امامت و ولایت، امام معصوم شیعیان، حضرت علی بن موسی الرضا(ع)، سلطان مهربان و عظیم الشأن خراسان را در خود جای داده است، به دفاعی جانانه برخیزم.» این جمله دلنشین را فریده مهدوی دامغانی، پرکارترین بانوی مترجم ایرانی با عشقی سرشار به وطن گفته است. او با تأسی به همین درس یک خطی و صد البته یک جهانی پدر دانشمند خویش و به منظور معرفی فرهنگ دوستی و مهر ایرانیان، نسبت به ترجمه آنتولوژی «۱۱۰ شاعر معاصر ایرانی» به چهار زبان زنده دنیا کوشیده است.

110 شاعر ایرانی از عشق با جهان سخن گفتندقصه از اینجا شروع شد؛ دوستی بسیار محترم و شریف که دل در گروی عزت،‌ اعتبار، اقتدار، آبرو و ... ایران،‌ فرهنگ ایران زمین و شرف ایرانیان دارد، از دغدغه‌ای مبارک و کاری نو در حوزه معرفی شاعران و شعر فارسی به همت بانو فریده مهدوی دامغانی، مترجم بلندهمت ایرانی به زبان‌های (فرانسوی، ایتالیایی،‌ اسپانیایی و انگلیسی) خبر داد! خبر در نوع خود فرخنده بود و بسی فرخنده! همان دوست شریف، سبب گفت‌وگوی دلنشین و بسیار شیرین ایکنا با این مترجم کوشای ایرانی شد و ادامه ماجرا...

 

فریده مهدوی دامغانی، مترجم کوشا و توانای ایران عزیزمان، فرزند استاد فرزانه احمد مهدوی دامغانی(ره) است. از این بانوی فرهیخته که هنر انس با کتاب و کتابخوانی را از کودکی نزد پدر دانشمند خویش فرا گرفته است، تاکنون بیش از ۶۰۰ اثر از زبان‌های فارسی، انگلیسی، فرانسه، ایتالیایی، اسپانیایی،‌ عربی،‌ لاتین و ... ترجمه شده است. او که دارای درجه دکتری در زمینه مطالعات ادبیات اروپای قرون وسطی است، دارنده بالاترین نشان لیاقت در ایتالیاست و نخستین فرد غیرایتالیایی است که موفق به کسب این نشان ارزشمند شده است. وی تا امروز موفق به دریافت ۴۰ جایزه ملی و بین‌المللی شده‌ است.

بانو مهدوی دامغانی در مجال پیش‌رو از آخرین اثر ترجمه خویش یعنی آنتولوژی «شاعران معاصر ایرانی در قرن بیستم» (به زبان‌های فرانسوی، انگلیسی، ایتالیایی و اسپانیایی) با ایکنا سخن گفته است. از اینکه حمله ناجوانمردانه و سراسر خباثت‌آمیز رژیم جعلی اسرائیل چه آتشی بر جان ایرانیان وطن‌دوست در جای جای این کره خاکی زد. از واکنش‌های دوستان رسانه‌ای این جنایتکاران در جهان و دشمنان قسم خورده ایران عزیزمان، از پرداخت‌های دروغین رسانه‌های نارسای آمریکایی، اسرائیلی و تهمت‌های ناروایی که به ایرانِ پاک زده شد. او همچنین با شوقی بی‌مثال از دوستداران ایران کهن و ایران‌دوستان حقیقی که دلشان برای آرامش، امنیت و اقتدار ایران در جهان می‌تپد، برایمان گفت. فریده مهدوی دامغانی از بزرگ زنان ایرانی است که هرجای این دنیا زندگی کرده است، اندیشه میهن با او همراه و همدم بوده است؛ درست است در جست‌وجویی کوتاه و مختصر در اینترنت به لیست بلندبالایی از افتخارات علمی و فرهنگی او در مقام بانویی مترجم خواهیم رسید، ولی هیچ یک از این افتخارات مانع تواضع و گشاده رویی او با کوچک و بزرگ نشده است. همین که پای گفت‌وگو باز می‌شود او با لبخندی دنباله‌دار، شوقی بی‌مثال و آرامشی که فقط در صدای یک مادر طنین‌انداز است،‌ دل به گفت و شنود می‌سپارد. خدا را شاکریم که بُعد جغرافیایی هیچ نقشی در نارسایی انرژی خالص و مهربانش بازی نکرد! جغرافیا ناتوان و او تواناست! رسایی پیامش به اندازه، دغدغه پاکش برای معرفی شاعران والامقام وطن که به گوش جهان رسید به ما نیز رسید و خوش رسید! 

او در گفت‌وگوی تفصیلی با ایکنا از انگیزه و فلسفه،‌ روش و ترتیب و همچنین عشقی که به ایران و فرهنگ آن با جان این کار آمیخته است، سخن گفت. مشروح این گفت‌وگو را با هم می‌خوانیم:

 

 

ایکنا _ با توجه به تخصص آکادمیک سرکارعالی در ادبیات اروپای قرون وسطی‌، ترجمه و معرفی ادبیان معاصر فارسی با چه انگیزه‌ای رخ داد؟ این جهش میان دو حوزه بسیار متفاوت است، لطفا در آغاز سخن بفرمایید این تغییر را چگونه تجربه کردید؟ 

  

به نام خدای مهربان، انگیزه اصلی من از ترجمه این آنتولوژی، معرفی فطرت، عاطفه، احساسات والا و ناب ایرانیان به جهانیان، خصوصا پس از وقایع اخیر سیاسی در منطقه خاورمیانه بوده است و همچنین باید عرض کنم این کار «ناگهانی» نبوده است؛ بنده در سال‌های گذشته نیز اشعاری از زبان فارسی به زبان‌های اروپایی ترجمه کرده بودم. مانند بسیاری از اشعار زنده‌یاد قیصر امین‌پور به سه زبان فرانسوی،‌ انگلیسی و ایتالیایی و اهدای خاضعانه آن اشعار به همسر محترم و دختر عزیز آن شاعر والامقام به نشانه دوستی و احترام بنده به هنر شاعری او، به گونه‌ای که حتی تعدادی از زیباترین سروده‌های آن شاعر مهربان در سال ۲۰۰۸ میلادی در شهر فلورانس ایتالیا و در مجله فرهنگی بسیار وزینی با عنوان «چیتا دی ویتا» (یا شهر حیات و هستی‌ به فارسی) منتشر شد و توجه بسیاری از اهالی قلم ایتالیایی را به خود جلب کرد. در نوبت دیگری در همان دوران، بنا به درخواست دفتر نشری ایتالیایی وظیفه داشتم سه شعر از سه شاعر شریف و گرامی ایرانی را برای ترجمه و‌ گنجاندن آن اشعار در مجله‌ای ویژه که مربوط به هنر شاعری در سراسر جهان بود برگزینم. پس از مشورت با پدر عزیزم، شعری از دوست عزیز و صمیمی‌شان یعنی استاد مسلم شعر و ادب پارسی جناب آقای دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی (ان‌شاالله عمرشان دراز باد) و شعری هم از دوست عزیز و دیگر پدرم یعنی زنده‌یاد هوشنگ ابتهاج و شعری از زنده‌یاد قیصر امین‌پور برگزیدم و این افتخار را داشتم که از خود آن شاعران بلندپایه و گرانقدر به صورت مستقیم سؤال کنم که کدام شعر مورد علاقه‌شان را در آن مجله ویژه فرهنگی که برای گفت‌وگوی تمدن‌ها بود، برگزینم. آنان نیز با نهایت محبت شعر مورد علاقه‌شان را نام بردند و آن اشعار با نهایت موفقیت و نیکنامی در میان اشعار سایر شاعران معاصر بزرگ دنیا در کتابی منتشر شد. آنها همچنین باید پاراگرافی درباره زمان و‌ گذر زمان بیان می‌کردند و آن پاراگراف‌ها را نیز یا نهایت شور و علاقه به زبان ایتالیایی ترجمه کردم. همچنین، سال‌ها پیش، گزینشی از زیباترین اشعار عمر خیام را نیز به خاطر علاقه و توجه فراوان اروپاییان به این شاعر ایرانی به سه زبان فرانسوی، انگلیسی و ایتالیایی ترجمه کرده بودم و در سایت‌های اینترنتی اروپایی به اشتراک گذاشته بودم. این کار، در مورد سروده‌های بسیار زیبای زنده‌یاد سهراب سپهری صدق می‌کند و تعدادی از معروف‌ترین و زیباترین اشعار او را به این سه زبان ترجمه کردم و گه‌گاه برخی از آن سروده‌ها در مجلاتی اروپایی به صورت آنلاین و افتخاری منتشر شد. 

 

110 شاعر ایرانی از عشق با جهان سخن گفتند

 

به همان اندازه کتاب «شهربانو، مادر معظمه حضرت علی بن الحسین علیه السلام» را که به قلم پدر عزیزم نوشته شده بود به زبان فرانسوی ترجمه کردم و چه بسیار آثار اسلامی شیعی که از تعداد ۳۳۰ کتاب نیز فراتر می‌روند و به سه زبان فرانسوی، انگلسی و ایتالیایی ترجمه کردم (مانند صحیفه مبارکه سجادیه، گزیده‌ای از نهج‌البلاغه، اصول کافی، روضة کافی، ارشاد، تحف العقول، تمام دعاها و زیارت‌ها و قصائد معروف شیعی (از جمله قصیدة بسیار معروف و مبارک بُرده اثر جناب بوصیری یا قصائد معروف دیگری از جناب همیری یا دعبل خزاعی یا ابن عرندس...) و نیز سروده‌های َعاشورایی (از قرن نخست تا قرن چهاردهم هجری قمری) الی آخر... بنابراین آنتولوژی کنونی نخستین تجربه بنده در این زمینه محسوب نمی‌شود.

 

از سوی دیگر، سال‌ها پیش، بنا به سفارش سرکار خانم حسین‌جانی شریف که در دوره‌ای از زمان به عنوان مدیر انتشارات آثار ترجمه شده در حوزه هنری فعالیت داشتند، گزیده اشعاری از تعدادی از شاعران معاصر ایران را به زبان فرانسوی ترجمه کردم و سپس برای لذت شخصی خود، تمام آن اشعار را به زبان‌های انگلیسی و ایتالیایی نیز بازگردانی کردم. متأسفانه آن ترجمه فرانسوی و (همین‌طور هم ترجمه‌های انگلیسی و ایتالیایی آن) هرگز بنا به گفته قدیمیان «به زیور چاپ آراسته نشد» و در فایلی در گوشه‌ای از رایانه بنده باقی ماندند و ۱۰ سال سپری شد تا سرانجام اتفاقات اخیر سیاسی در منطقه خاورمیانه، حملات متهاجمانه و خشونت‌آمیز اسرائیل علیه ایران روی داد. در خرداد و اوایل تیرماه سال جاری، من از واکنش متفاوت کشورهای اروپایی و برخورد آمریکاییان و دیگر کشورهای جهان در جهت «حمایت» یا برعکس «مخالفت» با کشور عزیزمان ایران به شدت متعجب شدم و گاه از واکنش‌های طرفدارانه آنان بسیار خوشحال می‌شدم و مشاهده می‌کردم کشورهایی که انتظار نمی‌رفت واکنش مثبتی از خود ابراز بدارند به پاخاسته‌اند تا از ایران و ایرانیان حمایتی جانانه، گرم و محکم کنند و گاه نیز بسیار ناراحت و سرخورده می‌شدم از اینکه کشورهایی بودند که ایران عزیزمان را نه به عنوان کشوری مظلوم و مورد ظلم واقع شده که مورد حملات هوایی متهاجمانه دشمن زورگو و بیدادگر قرار گرفته بود، بلکه به عنوان کشوری که به دروغ، به بیمارستان‌هایی در فلسطین اشغالی حمله کرده بود مورد سرزنش و ملامتی نابجا و بسیار ناعادلانه قرار می‌دادند. اندوه و سرخوردگی من به قدری عمیق بود که اغلب در طول روز و‌ شب با دوستانی که از ایران، به حق، جانبداری می‌کردند، قدردانی می‌کردم و با دوستانی هم که تحت تأثیر رسانه‌های دروغین اروپا و آمریکا و اسرائیل قرار گرفته بودند، به شدت به بحث و جدل می‌پرداختم و بسیار می‌کوشیدم به آنان بفهمانم و به طرزی منطقی بقبولانم که رسانه‌های غربی معمولا عادت یا تمایلی به جانبداری و طرفداری از ایران عزیزمان ندارند تا در این راه از جای خود بپا خیزند و مدافع ما ایرانیان باشند و اینکه آنها نباید به سخنان دروغین طرفداران رژیم مزدور اسرائیل گوش دل سپارند و نیز اینکه فطرت و‌ خصلت ایرانی این نبود و نیست که به کودکان بی‌پناه یا ضعفا یا زنان سالخورده یا جوان در مراکز درمانی حمله کند. برخی از اینان، با تحقیق و مطالعه بیشتر مطبوعات جهانی، در نهایت امر، حق را به بنده می‌دادند و برخی نیز همچنان بر سرِ اعتقادات نادرست و به دور از انصاف خود باقی می‌ماندند. 

 

110 شاعر ایرانی از عشق با جهان سخن گفتند

 

اما به زودی پیروزی‌های نظامی ایران علیه دشمن به قدری فاحش و آشکار شد که اکثر آنانی که به اشتباه به رسانه‌های خارجی گوش دل سپرده بودند، ناگزیر شدند بپذیرند که ایران هرگز در طول تاریخ، کشوری نبوده است که به کشور دیگری حمله کند و‌ اینکه عملیات نظامی ایران نیز صرفا در دفاع از مرز و‌ بوم سرزمینمان و در پاسخ به حملات خشونت‌آمیز ظالمان دوران انجام گرفته بوده است. به همان نسبت، ایران هرگز از حملات وحشیانه و‌ همزمان موذیانه هیچ دشمنی، ترس و واهمه‌ای به دل راه نداده بوده است و همواره از مرز و بوم خود با نهایت دلاوری، شجاعت و مردانگی حمایت کرده بود و اینکه ما از زمان آرش کمانگیر افسانه‌ای تا به امروز، همواره شیرمردان و شیرزنانی داشته‌ایم که حاضر بوده‌اند با هر سلاحی که در دست دارند به دفاع از سرزمین مادری و پدری خود برخیزند و ‌جانشان را با اراده‌ای مستحکم و با نهایت غیرتمندی در راه وطن ایثار کنند. 

 

ایکنا _ مخاطبان این گفت‌وگو استحضار دارند که استاد مهدوی دامغانی عزیز، پدر ارجمند شما یک ایرانی تمام‌عیار بودند و برای معرفی و ترویج فرهنگ، ادب و اندیشه ایرانی در سطح بین‌الملل بسیار می‌کوشیدند، به زعم خودتان نگاه و اندیشه پدر چقدر در توجه شما به توجه فرهنگی معرفی میراث ادبیات فارسی در جهان مؤثر افتاده است؟

 

از توجهتان به این موضوع سپاسگزارم. جای شکی نیست که فرهنگ ایران‌دوستی و ایران‌خواهی از کودکی در خانواده به ما آموزش داده شده است. نیک به خاطر دارم پدر عزیزم همواره با ورود من به دبستان یا دبیرستان جدیدی در خارج از ایران دوباره و سه باره و ده باره و صد باره پیوسته یادآور می‌شدند که هرگز به هیچ فرد غیرایرانی اجازه ندهم که از ایران زمین عزیزمان بدگویی کند و با نهایت قدرت و تحکم از خاک ناب و اصیلی که پیکر پاک و مطهر هشتمین گوهر امامت و ولایت، امام معصوم شیعیان، حضرت علی بن موسی الرضا(ع)، سلطان مهربان و عظیم الشأن خراسان را در خود جای داده است، به دفاعی جانانه برخیزم. 

 

از این رو، در پایان بهار امسال در این اندیشه فرو رفتم که چگونه و به چه شکل می‌توانم خدمتی مستمر، پایدار و ماندگار به سرزمین عزیزم انجام دهم. پس شبی از خدای مهربانم استدعا کردم که راهی را به بنده حقیر نشان دهد. تنها چند روز بعد، تصادفا (البته در چنین مواقعی، این نوع اتفاقات هرگز به عنوان «تصادف محض» در نظر گرفته «نمی‌شوند» و حقیقتا همچون امدادهای غیبی هستند...) باری مشغول جست‌وجوی فایلی در رایانه‌ام بودم که ناگهان با فایل‌های آنتولوژی اشعار شاعران ایرانی که ۱۰ سال پیش به فرانسوی و انگلیسی و ایتالیایی ترجمه کرده بودم، مواجه شدم. در آن لحظه، درست مانند ارشمیدس شریف که ناگهان فریاد برآورد «یافتم!» من نیز دریافتم که می‌توانم به سهم ناچیز خود و به دلیل آشنایی‌ام به چند زبان زنده اروپایی که همواره عنایتی خاص از سوی خداوند متعال به بنده حقیر بوده است، در قالب تلاشی فرهنگی و ادبی، به دفاعی سازنده، محکم از ایران،‌ ایرانیان و تاریخ سرزمینمان، اعتقادات دینی، بنیادی، فلسفی‌مان و نیز احساسات ناب روح، جان، فطرت و اندیشه‌مان برخیزم و با کمک سلاحی توانا به نام «شعر» تصویری روشن، واضح، راستین، شرافت‌آمیز و به ویژه فرهنگی از ایرانیان به غیرایرانیان تقدیم کنم. متأسفانه در آن آنتولوژی اولیه، تنها نام ۴۰ - ۵۰ شاعر معاصر که به حمدلله اکثر آنان هنوز در قید حیات هستند، بیشتر نبود و نام بسیاری از شاعران و بانوان شاعره بزرگ قرن بیستم ایران در آن فهرست خالی مانده بود. از این رو تصمیم گرفتم که تعداد آن شاعران محترم را به دو برابر یعنی به ۹۰ شاعر افزایش دهم و بیشتر به ترجمه اشعار شاعرانی که دیگر در بین ما نبودند و آثار ماندگاری از افکار و اندیشه‌های خود بر جای نهاده بودند اقدام بورزم و همزمان سروده‌های زیبا و خاطره‌انگیز بانوان شاعره ایران زمین را نیز در آن فهرست شاعرانه بگنجانم تا هیچ نوع تبعیضی میان هنرمندان شریف ما وجود نداشته باشد.

 

کار یافتن شاعرانی که لازم بود نامشان در این آنتولوژی جای بگیرد بسیار دشوار و طاقت‌فرسا از آب درآمد و ناگزیر شدم ساعت‌ها و روزها به گشت و گذار در سایت‌های شعر و ادب پارسی که آثار اکثر شاعران ایرانی را در خود جای داده بودند بپردازم و شاعران مهمی را که در آثارشان به راستی سخنی برای گفتن داشته‌اند، بیابم. نکته مثبت این ماجرا هم در این بود که ذهنم از حالا آرام و‌ آسوده بود از اینکه حداقل متن‌های انگلیسی و ایتالیایی را نیز پیشاپیش در اختیار دارم و تنها لازم است که تعداد هر ترجمه را به ۹۰ شاعر و شاعره محترم افزایش دهم.  

110 شاعر ایرانی از عشق با جهان سخن گفتند

در این دوران، همسرم به بنده پیشنهاد فرمودند که متن اسپانیایی آن را نیز آماده کنم و با این کار، چهار متن گوناگون به مردم فرانسوی زبان دنیا (از فرانسه تا کانادا و کشورهای آفریقایی)، به مردم انگلیسی‌زبان دنیا (از انگلستان تا آمریکا و کانادا و بسیاری از کشورهای آفریقایی و حتی اسکاندیناوی که به راحتی قادر به صحبت کردن به زبان انگلیسی هستند)، به مردم اسپانیایی زبان دنیا (از اسپانیا تا جزایر کارائیب و قناری و قسمت اعظم آمریکای جنوبی) و‌ به مردم ایتالیایی زبان (از ایتالیا تا سوئیس و سان مارینو)‌ تقدیم کنم. طبعاً پیشنهاد شوهرم مستلزم تلاشی مضاعف برایم بود اما پس از یکی دو روز تفکر و ‌اندیشه در این باره به این نتیجه رسیدم که به حمدلله هنوز به انجام دادن چنین کاری قادرم خصوصاً که تعداد مترجمان ایرانی محترم و فرهیخته‌ای که به زبان شیرین اسپانیایی ترجمه می‌کنند در ایران زیاد نیست. با خود اندیشیدم که لازم است ترجمه آن زبان را نیز به عنوان وظیفه حرفه‌ای و‌ اخلاقی خود در نظر بگیرم. پس به سرعت به کار پرداختم و متن اسپانیایی اشعار همان ۴۰ - ۵۰ شاعر محترم اولیه را پدید آوردم. آنگاه دوباره به سراغ متن فرانسوی بازگشتم و تعداد شاعران را به ۹۰ رساندم. بعد، همان کار را با سایر ترجمه‌ها انجام دادم و کار ویرایش نهایی را برای بعد نهادم. اما در این بین اتفاقی روی داد که هرگز انتظار بروز آن را نمی‌کشیدم. این اتفاق عجیب به این شکل بود که در هنگام خواب یا در ساعات شبانه یا نزدیک به سحر، ناگهان با اضطراب از خواب بیدار می‌شدم و به طور ناخودآگاه نام یک یا دو شاعر درگذشته یا معاصر به ذهنم راه می‌یافت و آنگاه با تعجب و‌ ناباوری از خود سؤال می‌کردم که آخر چرا این نام‌ها زودتر به ذهنم راه نیافته بوده است؟ بنابراین کم کم تعداد آن شاعران به ۱۰۰ نفر رسید.

 

روزی که با نهایت خرسندی به همسرم اعلام کردم تعداد شاعران شریف ایرانی به ۱۰۰ رسیده است و اینکه دیگر می‌توانم با دلی آسوده به ویرایش کارهایم اقدام‌ بورزم، ایشان باز هم بنده را به چالش طلبیدند و فرمودند که به حرمت نام مولای متقیان حضرت علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین علیه السلام، تعداد شاعران این مرز و‌ بوم را به عدد ۱۱۰ که‌ عدد مولایمان است، برسانم. طبعاً اطاعت از این پیشنهاد دیگر نه تنها برایم امری الزامی بود، بلکه کار بسیار خوشایندی هم نیز! پس دوباره به گشت و گذار در باغ سروده‌های زیبای شاعران و بانوان شاعره ایرانی در فضای مجازی پرداختم و از هر باغ سبزی، گل خوشبویی چیدم و‌ لذت فراوانی از خواندن اشعاری زیبا و جدید بردم. 

 

با این حال هرقدر تلاش می‌ورزیدم تا ۱۱۰ شاعر را نیز بیابم و برگزینم در این کار دشوار، موفق نمی‌شدم. به این معنا که یا آن شاعر فینالیست زیاد شناخته شده نبود یا آن هم که شعر او دارای رنگ و بویی آنچنان بومی یا محلی یا مذهبی بود که ترجمه آن شعر، نه تنها قادر نمی‌شد هیچ لذتی را در خوانندگان خارجی‌زبان برانگیزد بلکه لازم بود که توضیحات زیادی نیز در پاورقی‌هایم برای تفهیم آن شعر تقدیم آنان کنم. در ضمن، شاید این امر نمی‌توانست دربرگیرنده تمام مفاهیم موجود در آن شعر به خصوص محلی یا بومی باشد و در نهایت منجر به بروز نوعی سردرگمی در ذهن مخاطب غیرایرانی می‌شد. باری، باز با خدایم به راز و نیاز نشستم و شبی نزدیک سحرگاه، ناگهان تصویر مبهمی از چهره زنده‌یاد علی‌اکبر دهخدا با شکل و لباسی متعلق به دوران قدیم در حالت خواب و بیداری در مقابل دیدگانم شکل گرفت و من به سرعت از خواب بیدار شدم و دریافتم که ظاهراً زنده‌یاد دهخدا نیز مایل است که بنده، شعر معروف او در مناسبت با قتل فجیع میرزا جهانگیر خان صور اسرافیل را در آن گلچین محترم جای دهم. باید اعتراف کنم کار ترجمه شعر معروف «بنیانگذار لغتنامه دهخدا» بسیار دشوار از آب درآمد. یعنی درست مانند ترجمه اشعار استاد مسلم شعر و ادب فارسی، زنده‌یاد سیدکریم امیری فیروزکوهی و دیگر استاد فرزانه،‌ زنده‌یاد حبیب یغمایی که چقدر پدرم آنان را صمیمانه و عمیقا دوست می‌داشت و چقدر آن بزرگواران پدرم را صمیمانه و عمیقا دوست می‌داشتند و چقدر خودِ بنده به استاد حبیب یغمایی شریف و مهربانی که افتخار آشنایی با ایشان را در دوران کودکی‌ام یافته بودم عشق و علاقه‌ای عمیق در دل داشتم به طوری که در پایان کتاب «در حدیث دیگران» (به قلم پدر عزیزم) و در یکی از فصل‌های «سایه روشن خیال» و در جهت یاد کردن از دوران قدیم،‌ داستان شادی را از ایشان و خودم نقل کرده بودم. باری اشعار این دو شاعر بلندپایه و شعر مرحوم استاد علی‌اکبر دهخدا برای ترجمه بسیار دشوار از آب درآمدند. نه از نظر درک مطلب بلکه از نظر یافتن واژگانی که دقیقاً و مشخصاً بتوانند سخنان شاعرانه و شیرین آن شاعران شریف را به درستی و با رعایت همان لحن و حال و هوا به ذهن خواننده غیرایرانی انتقال بدهند. این امر موجب شد که بنده ساعات زیادی را در برابر صفحه رایانه‌ام بنشینم و همچنانکه در میان آسمان و زمین معلق باقی می‌ماندم و به سیر و سفری جدی در قلمرو ذهن و اندیشه می‌پرداختم تا بهترین ترجمه را تقدیم بدارم، به منظره بیرون از اتاقم نگاه می‌کردم و به دنبال انواع مترادف‌ها، واژگان و اصطلاحات گوناگونی بودم تا شاید بتوانم حال و هوای آن اشعار کاملاً ایرانی را دقیقا به همان شکل در ذهن و جان خواننده خارجی زبان تداعی کنم. 

 

در واقع اشعار زنده‌یاد فریدون مشیری نیز برایم بسیار دشوار از آب درآمد. نخست به خاطر شهرت فراوان یکی از سروده‌های جاودانه ایشان و نیز به خاطر علاقه‌ای که مردم هنردوست ایران به اشعار زیبای آن شاعر بزرگوار ابراز می‌دارند و وظیفه مترجم را بیش از پیش دشوار می‌سازد. همین‌طور به خاطر علاقه شخصی خودم به اشعار مرحوم و سختگیری شدیدی که بنده علیه بازگردانی‌های متعددم از یک شعر زیبا نسبت به خود و کارم ابراز می‌داشتم تا بتوانم تا آنجا که ممکن بود، بهترین و نزدیک‌ترین ترجمه را برای آن ابیات بیافرینم.  

 

این در مورد اشعار به ظاهر بسیار ساده‌ای مانند «من یار مهربانم» از زنده‌یاد عباس یمینی شریف و اشعار زیبای زنده‌یاد نیما یوشیج نیز صدق می‌کند. شاید به جرئت بتوانم عرض کنم که تنها دو سه بند آخرین از یکی از اشعار زنده‌یاد نیما یوشیج، مرا برای چند روزی دست و پا بسته و معطل خود نگاه داشت تا سرانجام موفق شدم همان لحن ساده و در عین حال بسیار پر معنای آن شعری را که «پدر شعر نو ایران» سروده بود به زبان‌های اروپایی بازگردانی کنم. 

 

به همان نسبت ناگزیر شدم ساعات زیادی را برای ترجمه اشعار زنده‌یاد پرویز ناتل خانلری که من در دوران کودکی این افتخار را یافتم که کتاب قرون وسطایی «تریستان و ایزو» به ترجمه ایشان و با امضای زیبایشان را در اتاق «کتابخانه» دفترخانه شماره ۲۵ پدر عزیزم با نهایت لذت و شیفتگی مطالعه کنم و در یک نوبت هم ایشان را در همان دفترخانه پدرم از نزدیک ملاقات کنم و به ایشان عرض کنم که کتابشان را با چه لذتی مطالعه کرده بودم به طوری که سال‌ها بعد، خود این بنده نیز ترجمه دیگری از آن متن قرون وسطایی را تقدیم خوانندگان ایرانی‌زبان کرد. 

 

بدین سان نیز ترجمه اشعار زنده‌یاد رهی معیری دشوار از آب درآمد. باید صادقانه اعتراف کنم که ترجمه برخی از اشعار شاعران گرانقدر ایران زمین با نهایت ظرافت و راحتی صورت گرفت و‌ واژگان به راحتی تمام و همچون جویباری زلال و شفاف از درون روح و ‌اندیشه‌ام بر روی صفحه رایانه‌ام جاری می‌شد، حال آنکه برخی از سروده‌ها خلاف این وضعیت بودند و ترجمه هر بند یا مصرع بسیار دشوار بودند و همچون پیمودن مسیر طولانی و سختی بود که آدمی ناگزیر است از میان جنگلی انبوه انجام دهد تا سرانجام با اندامی خسته و لبانی تشنه به دهکده‌ای در آن سوی حاشیه جنگل برسد. گاه نیز به گونه‌ای بود که انگار در مواقعی خاص و در حالتی خاص، حضور گرم و پر مهر و همزمان منضبط و دقیق برخی از آن شاعران شریف درگذشته را به خوبی در کنارم احساس می‌کردم. 

 

باری، برای بازگشت به موضوع صحبت اولیه‌مان، پس از یافتن صد و دهمین شاعری که همانا زنده‌یاد دهخدا بود، بنده دیگر کار ویرایش متن‌هایم را آغاز کردم. طبعا بنا به عادت دیرینه‌ام، نخست با زبان فرانسوی آغاز به کار کردم و کم کم به این نتیجه رسیدم که برای برخی از شاعران متوفی در آنتولوژی پیش رویم ناگزیرم بیش از یک شعر واحد را بگنجانم زیرا ترجمه تنها یک شعر واحد، گویای تمام ابعاد اندیشه و احساسات آن شاعر والامقام نبود. حال آنکه برخی دیگر از شاعران، تنها با یک شعر واحد، به خوبی می‌توانستند کُنه اندیشه شاعرانه و دغدغه‌های ذهنی و‌ روحی خود را به عنوان شاعری اجتماعی و مردمی یا شاعری پر احساس و فرهیخته به خوبی بیان کنند. 

 

به همان اندازه در جهت حرمت نهادن به مقام والا و یگانه حضرت فردوسی که چندی پیش مورد بی‌مهری و اهانت توضیح‌ناپذیر فردی ناآگاه قرار گرفته بود و از آنجا که متأسفانه در برخی از رسانه‌های اروپایی به عین می‌دیدم که عمل اشتباه، نابخردانه و ناخوشایند آن فرد، موجب تفریح و خنده برخی از رسانه‌های غیرایرانی در خارج از کشور شده است و از اینکه ما خدای ناکرده، احترام و ارادت لازم به آن شاعر والامقاممان که همچون گنجینه ملی تمام ایرانیان فرهنگ‌دوست محسوب می‌شود را به درستی ابراز نداشته‌ایم،‌ بر خود واجب دانستم که در سرآغاز این آنتولوژی، نام جاودانه حضرت فردوسی را با نهایت احترام و به عنوان گوهر درخشان و یکتایی در شعر و ادب کهن پارسی بیاورم و چند بیت آغازین از کتاب «شاهنامه» آن شاعر وارسته ایرانی را به رسم تبرک و ادای احترام در کتابم جای دهم. پس از آن به فکرم رسید که دلم راضی نیست که نامی از حضرت مولانا، یا حافظ یا سعدی نکونام (خداوند همه آنان را در بهشت خود جای دهاد) نیاورم و بیتی زیبا از هر کدام از آن بزرگان شعر و ادب پارسی در آغاز کتابم جای ندهم. نیک می‌دانستم که با این کار، روح پدر عزیزم را نیز خشنود خواهم ساخت. 

 

باری، من این آنتولوژی گرامی را با زنده‌یاد میرزاده عشقی آغاز کردم و با آقایان گروس عبدالملکیان و آریا آریاپور به پایان رساندم. در لابه‌لای صفحات نیز اشعار زیبای بانوان شاعره‌ای که افتخار آشنایی با آنان را در طول زندگی‌ام یافته بودم و یا برعکس هرگز از نزدیک ندیده بودم یا آرزوی ملاقات با آنان را در دل داشتم را گنجاندم. طبعا تعداد بانوان شاعره کمتر از تعداد آقایان شاعر است اما اگر عمری باشد قصد دارم یک آنتولوژی فقط از بانوان شاعره ایرانی نیز تهیه کنم. 

 

باری، هنگامی که متن فرانسوی سرانجام ویرایش و آماده شد، بنا به امدادهایی غیبی که خود من نیز از بروز آنها در زندگی‌ام در شگفتی عمیقی به سر می‌برم، این امکان را یافتم که شاهد پذیرش ترجمه‌هایم و نیز انتشار اینترنتی آنها در صدها پلتفرم گوناگون از جمله آمازُن؛ کوبو، اَپِل، گوگل پلی، بارنز اَند نوبِل، اِوِراند و بسیاری دیگر شوم. آن نیز در اوج تحریم‌های گوناگون سیاسی و اقتصادی علیه ایران و ایرانیان که علناً دستان هنرمندان، نویسندگان و مترجمان را برای انجام هر کار فرهنگی در خارج از ایران می‌بندد و مانع این می‌شوند که آنان به راحتی بتوانند در پلتفرم‌های بین‌المللی فروش کتاب در سراسر جهان نقشی فعال و پر رنگ داشته باشند. طبعاً نیک می‌دانم که این رحمت و برکت خاصه را از سوی ولی‌نعمتم حضرت علی بن موسی الرضا(ع) و عنایات ویژه حضرت فاطمه زهرا(س)، حضرت مریم عذرا(س)، حضرت زینب کبری(س) و حضرت فاطمه معصومه(س) دارم و بس و آنان بوده‌اند که این درهای معمولاً همیشه بسته را به رویم گشوده‌اند و موجب این گره‌گشایی شده‌اند. بنابراین اینک دیگر می‌توانم با آسودگی خیال اعلام کنم که امروزه بنا به توفیق الهی هر فرد کتابخوانی که در هر کجای عالم حضور داشته باشد این امکان را دارد که این آثار را به آسانی از پلتفرم‌های گوناگون و معروف فروش کتاب الکترونیک در سراسر دنیا تهیه کند و به خواندن این آثار ایرانی اقدام بورزد و به شناختن بیش از پیش ایران و ایرانیان و احساسات و افکار آنان نائل بیاید. عمیقا بر این اعتقادم که ترجمه این آثار در این برهه از زمان بی‌دلیل نبوده است و اینکه من هیچ دستی در این کار نداشته‌ام و فقط مجری تحقق یافتن این کار بسیار بزرگ فرهنگی و ادبی بوده‌ام و بس و همچنین در این برهه بسیار حساس سیاسی و تاریخی، بسیار لازم و ضروری بوده است که این آنتولوژی که گلچینی از اشعار ۱۱۰ شاعر معاصر برجسته ایرانی است در سراسر دنیا، به راحتی و بدون کوچک‌ترین سختی و زحمتی، در اختیار خوانندگانی که کوچک‌ترین شناختی از ایران و ایرانیان ندارند و گاه نیز ما را به غلط با اعراب اشتباه می‌گیرند یا دست‌کم شناخت بسیار ناچیز و محدودی از سرزمین ایران دارند، قرار بگیرد تا با ملت ایران بیش از پیش آشنا شوند. همین‌طور موجب شود بسیاری از مردم دنیا که تصورات غلطی از سرزمین زیبا و پهناور ما در دل دارند و ما را بنا به تبلیغات دروغین، زهرآلود و ناعادلانه برخی از کشورهای دشمن، به عنوان سرزمینی عاری از فرهنگ، ادب، تمدن و تاریخچه‌ای کهن در نظر می‌گیرند، به سرعت تجدیدنظر کنند و به درستی دریابند که ایران عزیزمان، سرزمینی باستانی با قدمتی دراز و با تمدن و تاریخی درخشان است که از زمان کورش کبیر که همانا منشور «حقوق بشر» را به جهانیان هدیه کرد تا داریوش بزرگ که با اصلاحات خود پایه‌های یک امپراتوری عظیم و درخشان را در نقشه جهانی بنا نهاد و دانشمندانی همچون ابوریحان بیرونی، خواجه نصیرالدین طوسی، زکریای رازی و بوعلی سینا را که کتاب «قانون» او در طی قرون در دانشگاه‌های سراسر جهان تدریس می‌شد در سرزمین ما پرورش داد. 

 

همچنین، سعدی شیرازی که با شعر بشردوستانه «بنی آدم اعضای یکدیگرند» پیام‌آور صلح و دوستی با تمام اقوام بشری بوده است و یا حضرت مولانا که با اشعار جانانه خود، مفهوم عرفان ناب و خودشناسی را به جهانیان معرفی کرد و سرانجام حضرت فردوسی که با «شاهنامه» خود، شکوه و عظمت تاریخ و فرهنگ کهن ایران باستان را تا ابد جاودانه ساخت و شاید یگانه همپای او در دنیای غرب، کسی جز دانته اَلیگیه ری با «کمدی الهی» او نباشد در خود پرورش داد. ایران زمین، از دیرباز مهد فرهنگ و ادب بوده است و این اشعار ترجمه شده، با تنوع و گستردگی رنگارنگ خود، دریچه‌ای باز به درون اندیشه و احساسات مردم ایران است و نشان می‌دهد که این سرزمین، فراتر از تصورات رایج و غلط کشورهای مغرض، بدخواه، بدطینت، نابخرد و کوته‌اندیش است و اینکه سرشار از زیبایی‌ها، ظرافت‌ها و لطافت‌های وصف‌ناپذیر است که گنجینه‌ای ارزشمند از فرهنگ و ادب را در سینه خود محفوظ نگاه داشته است. بدین سان اشعار این آنتولوژی تنها قطره‌ای از دریای بیکران هنر و اندیشه ناب و منظوم این سرزمین زیبا است و با ترجمه به چهار زبان زنده دنیا، همچون قاصدک رها شده‌ای در آسمان بیکران اندیشه‌های جهانی، به چهار گوشه جهان بال گشوده است تا با هر زبانی که مخاطب آن با آن آشنا است، از احساسات گوناگون بشری که در همه جا یکسان است، سخن بگوید. این به راستی فرصتی طلایی برای کشورهای مغرضی است که با چهره واقعی ایران آشنا شوند و از قضاوت‌های بی‌جا و نادرستشان درست بردارند و چه بسا با خواندن این آنتولوژی، در برابر عظمت فرهنگ و ادب منظوم ایران سرِ تعظیم فرود بیاورند. این اثر، همچون ققنوسی از خاکستر سر برآورده است تا با بال‌های رنگین ۱۱۰ شاعر ایرانی، شکوه شعر معاصر فارسی را به جهانیان عرضه کند. خصوصا به کشورهایی که تاریخ و تمدن چندان دور و درازی نداشته‌اند و هنوز هم از داشتن تاریخی کهن محروم و بی‌بهره‌اند. در واقع، تا پیش از این زمان، کمتر پیش آمده بود که چنین رنگین کمانی از صداهای شاعرانه ایرانی، اعم از مردان و زنان اندیشمند در یک قاب به تماشا گذاشته شود. بنابراین با این کار، چهره راستین، مهربان، پر عاطفه و سراسر آکنده از احساس ایران زمین را به جهانیان نشان خواهیم داد.

 

ایکنا _ استاد عزیز! شما علاوه بر شعرای معاصر ایرانی، مترجم آثار مهمی از نویسندگان و شاعران بسیار معروف و پر آوازه دنیای غرب مانند دانته اَلیگیه ری، میلتُن و شکسپیر نیز هستید. به عنوان یک مترجم با بیش از چهل جایزه داخلی و بین‌المللی، چالش‌های ترجمه شعر معاصر فارسی در مقایسه با آثار کلاسیک اروپایی برای شما چه تفاوت‌هایی دربرداشت؟ ترجمه شعر به ویژه شعر معاصر نیازمند درک عمیق بافت فرهنگی تصاویر بومی، منطقه‌ای و ظرایف زبانی است. برای غلبه بر این موضوع‌ و با توجه به اینکه تمرکز اصلی شما بر ادبیات اروپایی بوده است، در فرایند ترجمه این ۱۱۰ شاعر و شاعره ایرانی چه منابع و شیوه‌هایی را به کار برده‌اید؟

 

باید عرض کنم از این بابت خدایم را بسیار شاکرم که ایرانی زاده شده‌ام (لبخند) زیرا دیگر با مشکلاتی که شما از آنها سخن گفتید روبرو نیستم. بازگردانی بافت و زمینه فرهنگی به زبانی دیگر طبعا سخت‌ترین بخش ترجمه در هر متنی است. ترجمه انواع اصطلاحات محلی،‌ جملات و واژگانی که در هر سرزمینی در شکل و قالب خاصی ظاهر می‌شوند یا دارای چند معنی گوناگون هستند از مشکلات معمول یک مترجم است. این کار آنقدرها هم که تصور می‌کنید برای کسی که سال‌هاست با ترجمه زندگی می‌کند و به کار ترجمه مشغول است، دشوار نیست. خصوصا اگر خود مترجم هم با زبان مبدأ آشنایی کامل داشته باشد. مشکل اصلی در این است که مترجم وظیفه دارد، بداند آیا واژگان یا اصطلاحات مشابهی در زبان مقصد نیز وجود دارد یا نه؟ گاه این امر به آسانی حل می‌شود و گاه نیز باید نزدیک‌ترین و شبیه‌ترین تصویر به متن مبدأ را برای متن مقصد پیدا کرد. در بعضی مواقع نیز لازم است همان اصطلاح را به صورت تحت اللفظی ترجمه کرد و سپس در پاورقی به توضیح دقیق آن اقدام ورزید. مانند اصطلاح «سرت خوش باد» در متن شعر «زمستان» زنده‌یاد مهدی اخوان ثالث که باید آن را دقیقا به همان شکل در متن مقصد نهاد و سپس به توضیح آن در پاورقی همت گماشت. 

 

در این آنتولوژی،‌ من پاورقی‌های زیادی نوشته‌ام و سعی کرده‌ام بنا به توانایی ناچیز و ناقصم تا حد امکان به تفهیم و توضیح تصاویر، معانی واژه‌ها یا حتی معرفی شخصیت‌های تاریخی، افسانه‌ای یا مذهبی‌ای که شاعران ایرانی از آنها نام می‌برند تلاش بورزم. جالب اینجاست که در بسیاری از اشعاری که ترجمه کرده‌ام چند نام به کرات دیده می‌‎شود. این اسامی به ترتیب عبارتند از؛ سهراب، سیاوش، شیرین و فرهاد، لیلی و مجنون، ققنوس، یوسف و نام‌های متبرک و مبارک علی علیه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها. 

طبعا نام زیبا و باشکوه «ایران» نیز چه بسیار دیده می‌شود. 

110 شاعر ایرانی از عشق با جهان سخن گفتند

 

باید توضیح دهم، به عمد اشعاری در ارتباط با سرزمینمان را برای بیان شکوه و افتخار و غرورمان در ایرانی بودنمان برای خارجی‌ها برگزیدم. به این معنا که در صفحات اول این آنتولوژی، چند شعر از شاعرانی همچون زنده‌یادان ایرج میرزا، میرزاده عشقی، محمدتقی بهار (ملک الشعرای بهار) افزوده‌ام که برای ستایش از ایران سروده‌اند و خوانندگان غیرایرانی، به محض تورق صفحات الکترونیک این آنتولوژی با نوعی کتاب بسیار «میهن پرستانه» که از عشق ایرانیان نسبت به سرزمین و میهنشان حکایت دارد روبرو خواهند شد. در آغاز کتاب هم آن دو بیت معروف از حضرت فردوسی را نهاده‌ام که می‌فرماید: 

 

چو ایران نباشد تن من مباد

بدین بوم و بر زنده یک تن مباد

همه سر به سر تن به کشتن دهیم

از آن به که کشور به دشمن دهیم 

دریغ است که ایران ویران شود

کنام پلنگان و شیران شود... 

 

تا دشمنان ایران به خوبی از میزان عشق ما ایرانیان به سرزمین مادری و پدری‌مان آگاهی پیدا کنند و بدانند که ما تا جان در بدن داریم از سرزمینمان دفاع و پاسداری خواهیم کرد.

 

ایکنا _ شاعران ایرانی در فهرست کتاب شما کیستند؟ آیا بانوان شاعره‌ای نیز در این فهرست طولانی حضور دارند؟ معیار شما برای گزینش این شاعران والامقام چه بوده است؟ باید اضافه کرد که شما این اثر بزرگ را در دوران حساس کنونی به صورت کتاب الکترونیک در سراسر دنیا منتشر کرده‌اید. هدف نهایی شما از انتشار این آنتولوژی چند زبانه چه بوده است؟ امیدوارید که این اثر چه تأثیر یا تأثیراتی را بر درک جهانیان از ایران زمین و فرهنگ غنی آن بگذارد؟

 

این کتاب به دو قسمت تقسیم شده است. شاعران درگذشته و شاعران در قید حیات. فهرست اسامی شاعران متوفی، دقیقا بنا به سال فوتشان، به ترتیب، یکی پس از دیگری قرار گرفته است بنابراین گاه ممکن است که تاریخ تولد شاعری دیرتر یا زودتر از شاعر پیشین یا بعدی خود باشد، اما تاریخ درگذشتش زودتر از شاعر بعدی باشد چون من مبدا را براساس تاریخ فوتشان ذکر کرده‌ام. به همین روی، برای مثال میرزاده عشقی در فهرست نام‌ها، مقام اول را پیدا می‌کند و زنده‌یاد بانو شیوا ارسطویی که متأسفانه امسال به رحمت خدا رفته است، آخرین فرد در فهرست شاعران متوفی است. روح همه این شاعران برجسته قرین رحمت الهی باد.

 

تعداد بانوان شاعره هم بحمدلله کم نیست و من از بانو پروین اعتصامی آغاز کرده‌ام و سپس نوبت زنده‌یادان بانو فروغ فرخزاد، بانو ژاله اصفهانی، بانو طاهره صفارزاده و بانو سیمین بهبهانی فرا می‌رسد. در فهرست شاعران در قید حیات هم نخستین شاعره، بانو هما میرافشار و سپس بانو گلرخ صفی اُوا (تنها شاعری که در این آنتولوژی زاده ایران نیست اما قلبی کاملا ایرانی و سراسر آکنده از عشق و احترام نسبت به ایران زمین دارد به طوری که به هیچ وجه شایسته نبود که نام این شاعره والا را در میان شاعران ایرانی نگذارم). 

 

بدین سان نیز نام بانو فاطمه راکعی، بانو مریم حیدرزاده، بانو لیلا کُردبچه، بانو نغمه رضایی و سرانجام بانو رویا ابراهیمی جای گرفته است. البته دوست داشتم از آثار منظوم بانوان شاعره بیشتری بهره‌مند شوم اما متأسفانه اطلاعات و بیوگرافی کامل و مشخصی برای بسیاری از آن بانوان را در هیچ کجا نیافتم و در نهایت ناگزیر شدم از گذاشتن شعر یا اشعار آنها چشم بپوشم.  

 

همچنین معیار بنده برای گزینش این ۱۱۰ شاعر بسیار ساده، روشن و واضح بوده است. هر شعری که به نظرم زیبا و شاعرانه و سرشار از تصاویر ذهنی غنی رسید برای این مجموعه عالی بود! به ویژه با شناخت نسبتا خوب و روشنی که از خلق و خوی فرهنگی و ادبی اروپاییان از دیرباز دارم و دقیقا می‌دانم چه اشعاری خوشایندشان است یا ممکن است خدای ناکرده به کدامین نوع اشعار بی‌توجه و بی‌تفاوت باقی بمانند،‌این گلچین انجام شد. البته نه به خاطر عدم زیبایی موجود در یک شعر فارسی بلکه به دلیل ناآشنایی آنان با تصاویری که شاعری ایرانی در نظر داشته است به خواننده خود تقدیم بدارد. 

 

برای مثال و بدون ذره‌ای تردید، باید عرض کنم اشعار زنده‌یادان احمدرضا احمدی، یدالله رویایی، مهدی اخوان ثالث، رهی معیری، مهدی سهیلی، سلمان هراتی، تیمور ترنج، سیاوش کسرایی، نادر نادرپور، حمید مصدق، حسین منزوی، سیدحسن حسینی، بانو ژاله اصفهانی قادر خواهند بود با تصاویر زنده‌ای که در اشعارشان جای داده‌اند توجه و علاقه خوانندگان غیرایرانی را به سرعت به سوی خود جلب کنند. 

 

محض نمونه باید عرض کنم که مثلاً شعر آریا آریاپور که بنده یکی از اشعار زیبای ایشان را به عنوان آخرین شعر در آنتولوژی‌ام جای داده‌ام در ترجمه حتی زیباتر از متن اصلی یا همان فارسی از آب درآمده است و دو تن از دوستانم که یکی ایتالیایی و دیگری فرانسوی است و هر دو از تحصیلات عالی برخوردارند، به بنده فرمودند که تا چه اندازه از آن شعر آخر خوششان آمده بوده است و اینکه در مطالعه آن شعر احساساتشان به درجات معنوی بالاتری ارتقا یافته بوده است و صد البته این فرمایشات برای بنده امر شگفت‌آوری محسوب نمی‌شد. 

 

آری، نیک می‌دانم برخی از این اشعار، به راحتی و آسانی تمام در روح و جان خوانندگان غیرایرانی جای خواهد گرفت و شاید تا مدت‌ها در ذهنشان به عنوان یک شعر ایرانی زیبا باقی بماند. 

 

همچنین می‌توانم از اشعار لطیف و زیبای زنده‌یاد پرویز ناتل خانلری با تمام تصاویر شاعرانه‌ای که او به توصیف آنها می‌پردازد و خصوصا اشعار زنده‌یاد بانو فروغ فرخزاد که حال و هوای شاعرانه بسیار لطیفی را از شکنندگی و لطافت وجود آن شاعره در ذهن خواننده تداعی می‌کند، سخن بگویم. 

 

طبعا جایگاه نخست همواره به زنده‌یاد سهراب سپهری عزیز و دلبندمان که در واقع گنجینه‌ای ملی و گرانبها از هنر شاعری در ایران است، تعلق دارد. شاعران عزیز و گرامی دیگری نیز هستند که اشعارشان یاد و خاطره‌ای ژرف در پرده خیال خوانندگان خود بر جای خواهند نهاد. برای مثال زنده‌یاد قیصر امین‌پور که هنوز هم قادر است تصاویر خارق‌العاده‌ای را با نهایت لطافت در روح خواننده اشعارش بر جای بگذارد. تصاویری که این دو شاعر درگذشته که متأسفانه هر دو در عنفوان جوانی بدرود حیات گفتند در ذهن و اندیشه دراز مدت خوانندگان خود بر جای خواهند گذاشت بسیار مشخص و پایدار و شاعرانه است.  

 

نکته دیگر آنکه در برخی از مواقع، ناگزیر شدم از قرار دادن شعر شاعری برجسته اجتناب ورزم چون شعر به قدری مذهبی یا مربوط به یک دوره مشخصی از تاریخ ایران در گذشته یا به عنوان تاریخ معاصر ایران محسوب می‌شد که در هنگام ترجمه نیازمند چندین صفحه توضیحات طولانی در پاورقی می‌شد و نهایتا هم برای خوانندگان خارجی‌زبان قابل درک نمی‌شد، چه رسد به اینکه از خواندن آن شعر لذتی درونی تجربه کنند. با این حال، در برخی از مواقع، حقیقتا نتوانستم از ترجمه اشعار بسیار شناخته شده‌ای که از اهمیت بسیار زیادی در قلب و روح مردم عزیز ایران برخوردارند چشم‌پوشی کنم زیرا این کار را نوعی بی‌عدالتی عاطفی و فولکلوریک نسبت به آن اشعار معروف می‌دانستم و در عین حال عمیقاً مایل بودم که با قرار دادن آن اشعار معروف، به خوانندگان غیرایرانی خود نیز بفهمانم که این سروده‌ها عمیقاً مورد پسند ایرانیان است و گرچه آن اشعار در سایر نقاط دنیا معروف و مشهور نیستند اما در سرزمین و آب و خاک ما ایرانیان از معنا و اهمیت ویژه‌ای برخوردارند. بنابراین، شعر به یادماندنی و جاودانه ملک الشعرای بهار «مرغ سحر» یا شعر زیبای «علی، ای همای رحمت» شهریار یا شعر دلنشین و زیبای «کوچه» فریدون مشیری یا حتی شعر زیبای «خبر آمد خبری در راه است» محمدرضا آقاسی را با نهایت عشق و احترام ترجمه کردم. باشد تا خوانندگان خارجی نیز با سلیقه ایرانی و عاطفه ایرانی و علاقه ایرانی آشنایی نزدیکی پیدا کند. 

 

بدین سان انجام دادن گزینشی از میان اشعار فوق‌العاده زیبای استاد مسلم شعر و ادب پارسی، آقای دکتر شفیقی کدکنی شریف و گرانقدر که آرزومندم عمرشان به درازای مسیرهای آسمانی در کهکشان‌های دوردست باشد و همواره در سلامت کامل به سر ببرند، بسیار دشوار بود. با این حال، من همان اشعار بسیار معروف ایشان مانند «صدای بال ققنوسان» و «دارم سخنی با تو...» و «به کجا چنین شتابان؟» را برگزیدم و ترجمه کردم و حتی شعر بسیار پر احساسی هم که ایشان با نهایت عشق و محبت و دوستی برای پدرم سروده بودند، یعنی «دعوت به خراسان» را نیز در این آنتولوژی آوردم تا از دوستی و محبت عمیقی که میان ایشان و پدرم وجود داشت یادی پر احساس کرده باشم و چه بارها که در هنگام ترجمه اشعاری که در زیبایی و لطافت وصف ناپذیرند، گونه‌هایم پوشیده از قطرات اشک نمی‌شد!

 

برای مثال ترجمه شعر استاد شفیعی کدکنی که خطاب به پدرم سروده بودند یا ترجمه شعر بسیار مردمی مرحوم آقاسی که همواره همه ایرانیان را دست‌خوش حالتی سرشار از نوستالژی و امیدی اشتیاق‌آمیز در فلسفه انتظار می‌کند و یا ترجمه شعر «علی ای همای رحمت» از مرحوم شهریار از همان دفعاتی بودند که عمیقا گریستم و از خدایم خواستم که روح آن دو شاعر آخرُ قرین رحمت الهی قرار بگیرد و عمری طولانی نیز برای استاد شفیعی کدکنی گرانقدر از خدایم خواستار شدم. همزمان شعر عاطفی و زیبای بانو مریم حیدرزاده که به ستایش از سرزمین ایران زمین می‌پردازد و من آن شعر را با نهایت افتخار در این آنتولوژی جای دادم مرا بارها به گریستن واداشت. باید عرض کنم که همین اشعاری که هم اینک از آنها نام بردم را چندین نوبت پی در پی ترجمه کردم چون احساس می‌کردم باید تمام تجربیات چندین ساله‌ام در هنر ترجمه را صرف آراستن بیش از پیش این اشعار در زبان‌هایی دیگر کنم.

 

برای مثال در نوبتی دیگر، رویایی از آقایی عینکی را دیدم که داشتند شعری را با احساس و هیجان تمام برای دیگران می سرودند. او برای لحظه ای به من نگاه کرد و سپس به شعرخوانی اش ادامه داد. صبح روز بعد، من دیگر به آن شاعر نیندیشیدم و چند روز بعد، آن هنگام که مشغول نوشتن بیوگرافی مرحوم احمد عزیزی بودم، پس از آنکه دریافتم که ایشان در ۹ سال آخر حیاتشان در روی زمین با سختی‌های زیادی از نظر جسمانی روبرو شده بودند با اندوهی عمیق در دل کوشیدم علت بیماری ایشان را بیش از پیش دریابم و ناگهان با تصویر ایشان روبه‌رو شدم و دیدم که آن آقایی که در خواب دیده بودم همان شاعر بوده است.

 

نکته جالب دیگر آنکه من ناخودآگاه و بی آنکه خودم متوجه شده باشم اشعاری از شاعران گوناگونی را برگزیده بودم که شعرشان را برای وجود مبارک و مقدس حضرت بقیه الله(عج) سروده بودند. در واقع، به جرئت می‌توانم بگویم که شاید شش هفت شعری که من در این آنتولوژی جای داده‌ام برای آقا و مولایمان سروده شده است و من هر بار با نهایت وظیفه‌شناسی به معرفی حضرت ولی‌عصر(عج) در پاورقی‌هایی اقدام ورزیده‌ام. در دل با خود می‌اندیشیدم که شاید خوانندگان خارجی زبان غیرایرانی، با دیدن این همه اشعار عارفانه برای اهل بیت علیهم السلام اجمعین، شاید تازه دربیابند که ما ایرانیان تا چه اندازه می‌توانیم پر عاطفه و با عاطفه و عاشق و شیدای پیامبر عزیزمان حضرت محمد مصطفی(ص) و خاندان گرامی ایشان و به ویژه مهدی موعود آن خاندان عظیم الشان (عج) باشیم و اینکه اگر فردی خارجی تمایل داشته باشد ایرانیان را بشناسد باید این واقعیت را دریابد که پیوند عاطفی و روحانی موجود میان یک ایرانی با پیامبر اسلام (ص) و خاندان عظیم الشان ایشان امری تفکیک‌ناپذیر و جداناشدنی است و اینکه چنین اعتقاداتی در روح و جان و کالبد ما قرن‌هاست که ریشه دوانده است و همین امر موجب می‌شود ما تا این اندازه از همسایگان اطراف سرزمینمان متفاوت باشیم و از ویژگی‌های خاص و یگانه‌ای در میان اقوام ساکن در منطقه خاورمیانه بهره‌مند باشیم و اگر کسی قصد شناختن یک فرد ایرانی را داشته باشد، باید این را دریابد که آن فرد ایرانی دارای چنین اعتقادات و باورهایی است و تفکیک این اعتقادات عرفانی و معنوی از سرشت ایرانیان مسلمان ممکن نیست. بنابراین درست همان‌گونه که ما وظیفه داریم به شخصیت‌های برجسته عالم مسیحیت احترام و ارادت خود را ابراز بداریم، یا به شخصیت مظلوم و آرام بودا در گوشه و کنار سرزمین‌های خاور دور احترامی صمیمانه ابراز بداریم و با برادران و خواهران زرتشی‌مان که از تاریخچه بسیار کهن و نیکویی در سرزمین ایران زمین برخوردارند همواره مهربان و با ادب باشیم و به سایر ادیانی هم که در گوشه و کنار دنیا هستند حرمتی شایسته ابراز بداریم، به همان نسبت نیز خوانندگان سراسر دنیا موظفند براساس همین قانون زیبای معنوی و اخلاقی، همان میزان احترام متقابل و همان صمیمیت دوستانه را به دین و آیین ما و به شخصیت‌های مهم دینی ما ابراز بدارند. 

 

این مباحثی نیست که بتوان در این دوران مدرن نادیده انگاشت زیرا دیگر همه چیز برچسب مشخص و معینی در این مقطع از تاریخ بشری بر خود دارد و لازم است همه چیز از شفافیت کاملی در جامعه بشری برخوردار باشد تا توجهی درست و کامل و مشخص به آن ابراز شود. در واقع، شاید اگر بخواهم توصیفی عارفانه از این آنتولوژی تقدیم شما بدارم باید عرض کنم که این کتاب، نوعی نقشه راه یا الگو یا «دی اِن اِی» شاعرانه‌ای برای شناختن ایرانیان و روح و جان آنان به زیباترین شکل ممکن است. 

 

در این کتاب، هر آنچه لازم است درباره ایرانیان شناخت، در همین اشعار ۱۰۰ ساله این شاعران معاصر وجود دارد و در پیام هر یک از این اشعار گنجانده شده است. گویی این ۱۱۰ شاعر و شاعره، با اشعار گوناگون و رنگارنگ خود، تابلویی زیبا و هماهنگ از تفاوت‌ها و تشابهات خود با دیگران و نیز تصاویری مشخص و واضح از ایرانیان و ایران زمین را به تصویر کشیده‌اند. یعنی از دغدغه‌های اجتماعی و سیاسی گرفته تا عشق و عرفان و رنج و اندوه و تفکرات اگزیستانسیالیستی و نیز از باورمندان و ناباوران گرفته تا گرایش‌های گوناگون فلسفی، سیاسی و دینی دوران قدیم و دوران معاصر. باری همه و همه، در این مجموعه و در زیر پرچم «شعر» گردهم آمده‌اند تا تصویری راستین و حقیقی از روح، جان و اندیشه ایرانیان را در این ۱۰۰ ساله اخیر به نمایش بگذارند. طبعاً من به عمد این تنوع رنگارنگ را در توصیف شاعران و اشعاری که برگزیده بودم پدید آوردم زیرا مایل بودم همه شاعران ایرانی مهم، از هر قشری و با هر اندیشه و فلسفه‌ای و اعتقادی در این مجموعه حضوری مشخص و پر رنگ داشته باشند و همین نکته را نیز در پیشگفتار کتابم نگاشته‌ام. در واقع به گونه‌ای است که انگار این ۱۱۰ شاعر، تصویر کاملی از هویت ایرانی را شکل بخشیده‌اند.

 

ایکنا _‌ با توجه به گستردگی آنتولوژی شما که از مرحوم میرزاده عشقی آغاز شده است و تا آریا آریاپور ادامه می‌یابد آیا شما به دنبال طیف تاریخی کاملی بودید یا صرفا کیفیت هنری هر شعر مدنظر قرار گرفت؟

 

باید سریعا عرض کنم که طبعا هر دو! مگر می‌توان شعر را صرفا به صورت هنر برای هنر یا فقط به صورت هنر برای مردم در نظر گرفت؟ من هرگز تفاوتی بین این دو مبحث ندیده‌ام. زیرا حتی اگر شاعری، شعری را صرفاً برای مقاصدی هنری نگاشته باشد، باز هم قسمت زیادی از اندیشه بومی و احساسات متعلق به سرزمین خود را در آن شعر جای داده است و باز هم آن شعر که شاید به نظر خود شاعر صرفاً هنر برای هنر باشد، از مفهومی متعالی تر برخوردار می شود و با اندکی کند و کاو در روانشناسی فرهنگی به این نتیجه می‌رسیم که هیچ شعری فقط برای هنر سروده نشده است و بلکه هنر همواره برای مردم بوده است.  

 

هنر برای هنر به تنهایی همواره ماهیتی کسالت‌آور و خسته‌کننده دارد حال آنکه هنر برای مردم همواره از رنگ و بویی خاصی برخوردار است که می‌تواند هر فردی را که در آن سرزمین می‌زید به سوی خود جلب کند. در طول تاریخ بشری، شعر همواره یکی از مهم‌ترین ابزارهای هنری برای بیان دغدغه‌های اجتماعی و فردی انسان‌ها و بازتاب دهنده آرمان‌ها، آرزوها و امیدهای فردی یا گروهی آنان بوده است. 

 

هنر شاعری از دیرباز همواره بستری گویا و نافذ برای نقد و بررسی مسائل جامعه بوده است بنابراین آفرینش شعر، نه تنها یک اثر هنری در وهله نخست است، بلکه همزمان سندی محکم، تغییرناپذیر، پایدار، مشخص و زنده از تاریخ بومی و نیز فرهنگ و شیوه تفکر یک ملت است.

 

این امر گویای حقایق ناب، انکارناپذیری از روحیات و خلقیات یک سرزمین است. بنابراین گزینش فرهنگی بنده به طرز اجتناب‌ناپذیری باید از هر دو این مسیرهای ذهنی بهره‌مند می‌شد: یعنی در عین زیبایی برای خوانندگان خارجی زبان، به همان اندازه نیز گویای جنبه‌های گوناگون فرهنگ و سنن ایرانی باشد. با این اوصاف، این مجموعه نه تنها دریچه‌ای به سوی ادبیات و فرهنگ ۱۰۰ سال اخیر ایران زمین به روی خوانندگان این کتاب می‌گشاید، بلکه تلاشی است برای شناخت عمیق‌تر فراز و نشیب‌های سیاسی، تاریخی و مذهبی‌ای که در طول این مسیر طولانی تاریخی برای ایرانیان روی داده است. به این ترتیب، خواننده خارجی زبان می‌تواند سیر تحول، تکامل روحی و پیشرفت اندیشه ایرانیان را از یک قرن پیش تاکنون به وضوح ملاحظه کند. شاید از همین روست که این آنتولوژی از بدو انتشار در خارج از ایران، سریعاً توانست مخاطبانی را در خارج از مرزهای ایران برای خود بیابد و تا این اندازه، از اقبالی خوش و چشمگیر برخوردار شود. در واقع، این اثر با اندکی معرفی بیشتر از سوی پلتفرم‌های گوناگون عرضه کتاب‌های الکترونیک در دنیا، ظرفیت آن را دارد که به مرجع فرهنگی و ادبی قابل استنادی برای شناخت سیر تحول و دگرگونی ذهن ایرانی در یک قرن اخیر مبدل شود.  

 

ایکنا _ در حال حاضر، آنتولوژی اشعار شاعران ایرانی معاصر (قرن بیستم) در بیش از چهارصد پلتفورم جهانی عرضه شده است. ممکن است توضیحاتی در این باره بدهید؟

 

بله، این به آن معناست که این آنتولوژی اینک در فروشگاه‌های اینترنتی در سراسر جهان به صورت آنلاین به فروش می‌رسد. این اثر فعلا با سه ترجمه فرانسوی، ایتالیایی و انگلیسی در سایت‌ها جای گرفته است و متن اسپانیایی نیز تا چندی دیگر در کنار آنها قرار خواهد گرفت. این پلتفرم‌های فروش و عرضه کتاب‌های الکترونیک در خارج از ایران بسیار فعال و دینامیک هستند و اکثر مردم دنیا سال‌هاست که به مطالعه آثار الکترونیک یا همان ای‌بوک به این شیوه مشغولند و دیگر عادت کرده‌اند، این‌گونه به علاقه‌شان به کتابخوانی ادامه بدهند زیرا تهیه ای‌بوک هم ارزان‌تر از کتاب فیزیکی است و هم این امکان را به شما می‌دهد که در هر کجایی که حضور دارید به مطالعه کتابتان بپردازید. متأسفانه عادت مطالعه کتاب الکترونیک یا همان ای‌بوک هنوز در ایران به درستی مستمر و مستقر نشده است و اغلب ایرانیان هنوز مایلند که کتاب فیزیکی در دست داشته باشند. به هر حال، در این دوران وانفسا و در شرایط سخت موجود که کشور عزیزمان را در انواع تحریم‌های سیاسی قرار داده است به طوری که به محض آنکه دریابند که فردی ایرانی است، تا بی‌درنگ انواع درهای حرفه‌ای را به روی او ببندند، راه یافتن به این بازارهای مطبوعاتی آنلاین در سراسر جهان که غول‌های مقتدری در صنعت کتاب و کتابخوانی هستند، اقبالی باورنکردنی و خوشایند محسوب می‌شود. 

 

در این دوران، راه یافتن برای عرضه آثاری ایرانی آن هم به چند زبان برای تبلیغ و معرفی خصلت، فطرت، خلق و خو، اندیشه ایرانی و خصوصا سرزمین ایران عزیزمان در میان سایر کشورهای دنیا یک پیروزی و موفقیت بسیار چشمگیر و مهمی از دیدگاه اهالی قلم ایرانی در نظر گرفته می‌شود و از این بابت خدایم را خالصانه شاکرم. این آنتولوژی اینک در تمام پلتفرم‌های «آمازون»، در تمام پلتفرم‌های «کوبو» و «کوبو پلاس»، در تمام پلتفرم‌های «گوگل پلی»، در تمام پلتفرم‌های «اَپل» و در سایت‌های معروف فروش ای‌بوک مانند «بارنز اَند نُوبل»، «اِوِراند»، «استوری تِل»، «اُور درایو»، «بوک میت دات کام»، «تولینو»، «اُدیلو»،‌ «سیاندو دات کام»، «وُکسا ایبوک»، «دیبوک»، عرضه می‌شود. منظورم از «تمام پلتفرم‌ها» یعنی در هر نقطه‌ای از جهان که آن شرکت‌های بزرگ توزیع کتاب، شعبه‌ای داشته باشند آن کتاب نیز عرضه خواهد شد. این شعبات در سراسر کشورهای اروپایی، شهرهای آمریکای شمالی و کشورهای گوناگون آمریکای جنوبی، شهرهای کانادا، کشورهای گوناگون موجود در آسیای جنوب شرقی و برخی از کشورهای آفریقای شمالی و مرکزی حضور دارند و به فروش این اثر اقدام می‌ورزند. خوشبختانه تاکنون خریدارانی از فرانسه، ایتالیا و آمریکا داشته‌ام و بسیار خوشحالم از اینکه اعلام کنم عزیزانی که این اثر را خریداری و مطالعه کرده‌اند، در رتبه‌بندی این اثر، پنج ستاره به آن داده‌اند و این امر نشان می‌دهد که اشعار شاعران عزیز ایرانی با نهایت استقبال مورد پذیرش و علاقه خوانندگان غیرایرانی قرار گرفته است. 

 

این آنتولوژی و نیز رمان «سایه روشن خیال» که فعلا تنها دو ترجمه انگلیسی و ایتالیایی آن در دسترس مردم است (در حالی که ترجمه فرانسوی آن تا چند ماه دیگر در سایت‌ها جای خواهد گرفت) آثاری هستند که برای عرضه در انواع حراج‌های فصلی در آمریکا و کانادا و اروپا نیز به عنوان کتاب‌هایی با شانس فروش بالا از میان ده‌ها هزار کتاب برگزیده شده‌اند. این آنتولوژی (به چهار زبان) را به زودی در سایت رسمی نشر تیر نیز قرار خواهم داد تا علاقه‌مندان، محققان، دانشجویان و استادان گرامی دانشگاه‌ها در کشور عزیزمان در صورت تمایل به این آثار دسترسی مستقیم داشته باشند و ناگزیر نباشند که آنها را از خارج از ایران تهیه بفرمایند. امیدوارم با تلاشی که انجام داده‌ام کاری کرده باشم که بر تعداد افرادی که با ایران عزیزمان آشنایی بیشتری پیدا خواهند کرد روز به روز افزوده شود و سرانجام روزی فرا برسد که اگر کشوری مغرض قصد بدگویی از ایران را داشته باشد یا کسانی با دروغگویی و شیطنت مدعی بشوند که ایران خدای ناکرده از هر نوع تمدن و فرهنگی بی بهره است، این کتاب‌ها و کتاب‌های دیگری با همین مضامین، خلاف ادعای نادرست این افراد متهاجم را ثابت کنند و دیگر کسی به این تبلیغات دروغین گوش دل نسپارد. 

 

گفت‌وگو از معصومه صبور

🔹"آخرین خبر" در روبیکا
🔹"آخرین خبر" در ایتا
🔹"آخرین خبر" در بله