فیلترینگ، گذرگاه امن نفوذ ضدامنیتی دشمن

خبرآنلاین/ در جنگ ۱۲ روزه که با حمله رژیم صهیونیستی شروع شد، ما شاهد اتفاقات بااهمیتی بودیم؛ یکی از مهمترین پدیدههای این روزها که دوست و دشمن بر روی آن اجماع دارند، همبستگی و اتحاد ملی مردم ایران بود.
در حالی که نخستوزیر اسرائیل بر روی ظرفیت اعتراض مردمی تمرکز کرده بودند، این مردم نشان دادند بیش از همیشه، خود را یک ملت میدانند و حتی در شرایط جنگ تحمیلی، دفاع از میهن و نظام سیاسی را رها نمیکنند. اما در همین روزها که هنوز گرد و غبار این جنگ فرو ننشسته، برخی صداها در کشور، بهجای تمرکز بیشتر بر بازسازی همبستگی ملی، به سمت تجویز محدودسازی فضای مجازی و بهویژه فیلتر واتساپ رفتند. برخی، این پیامرسان را ابزار نفوذ دشمن میخوانند و خواستار حذف آن هستند. اما با این وجود آنها به این پرسش پاسخ ندادهاند که آیا فیلترینگ، پاسخی مؤثر به دغدغههای امنیتی است یا پیامدهای دیگری هم در پی دارد؟
گویی سیاستگذاری ارتباطی در ایران، همچنان دچار نگاه سختافزارمحور و تهدیدمحور است و بهجای فهم جامعه و معنا، ابزار را نشانه میرود.
اما همانطور که بسیاری از جامعهشناسان معتقدند، ابزار، ذاتاً خنثی است و کارکرد را مصرفکننده تعیین میکند. در واقع، در سادهترین بیان، واتساپ نه خوب است و نه بد. همانگونه که چاقو میتواند در جراحی نجاتبخش باشد یا در جنایت آسیبزننده، پیامرسانها نیز میتوانند در خدمت روشنگری، و حتی دفاع از وطن باشند یا بالعکس، مورد سوءاستفاده قرار گیرند.
از سوی دیگر، تمرکز بر حذف ابزار ارتباطی مانند واتساپ بهدلیل احتمال سوءاستفاده، مانند تعطیلکردن جادهها بهدلیل تصادف است. امنیت، نه در حذف ابزار که در مدیریت استفاده شکل میگیرد. همین نکته را خانواده شهید سردار شادمانی نیز بر آن تأکید کردند؛ اگر مقامات نظامی نگران نفوذ هستند، باید گوشیهای هوشمند را کنار بگذارند، نه اینکه مردم عادی را از حقوق اولیه ارتباطی محروم کرد.
برخی از جامعهشناسان داخلی نیز فیلترینگ را یکی از نشانههای عبور از مردم میدانند. در نگرش جامعهشناسی سیاسی، فیلترینگ، فقط یک سیاست ارتباطی نیست، بلکه نوعی رویکرد به جامعه است که شهروندان را فاقد عقلانیت و اهلیت رسانهای میداند. بر اساس این رویکرد، شهروندان، توان تشخیص ندارند. پیامد چنین رویکردی، حرکت به سمت قیممآبی و کنترل، بهجای توانمندسازی است.
از سوی دیگر، این وضعیت در تضاد با اصول مشارکتمحور حکمرانی است. جامعهای که احساس میکند شنیده و دیده نمیشود و حق دیدن و شنیدن ندارد، دیر یا زود دچار انباشت نارضایتی و گسست در اعتماد عمومی میشود. شاید بتوان گفت کاهش مشارکت سیاسی در انتخاباتهای اخیر نیز نشانهای از همین گسست است.
اما نکته مهمتر اینکه در تحلیل امنیت سایبری، فیلترینگ نهتنها از نفوذ دشمن جلوگیری نمیکند، بلکه خود نیز ممکن است بهطور مستقیم عامل نفوذ و آلودگی شود. در گزارشی که در یکی از روزنامههای داخلی منتشر شده، این موضوع به صورت دقیق بررسی شده است؛ بر اساس آن، فیلتر شدن واتساپ و شبکههای اجتماعی، میلیونها ایرانی را ناچار به استفاده از فیلترشکنها و VPNهایی میکند که منشأ و ساختار آنها ناشناس است و بعضاً خود ابزاری برای جاسوسی و بدافزارند. این در حالیست که اگر دسترسی آزاد و مطمئن به پلتفرمهای رسمی مانند واتساپ برقرار باشد، هم سطح امنیت کاربران افزایش مییابد، هم انگیزه برای استفاده از ابزارهای خطرناک کاهش پیدا میکند. بنابراین برخلاف تصور رایج، رفع فیلتر نهتنها تهدید امنیت نیست، بلکه خود نوعی امنیتآفرینی هوشمندانه است.
از منظر جامعهشناختی، شبکههای اجتماعی نوعی عرصه عمومی جدید هستند که امکان کنش ارتباطی و بازسازی سرمایه اجتماعی را فراهم میکنند. هر چه ارتباطات افقی در جامعه بیشتر باشد، احساس مشارکت و مسئولیتپذیری نیز تقویت میشود.
واتساپ و امثال آن، فقط ابزار پیامرسان نیستند. این ابزارها میتوانند بستر تولید معنا باشند و همدلی و مشارکت اجتماعی را افزایش دهند. محرومکردن مردم از این بستر، به معنای قطع دسترسی آنها به حیات مدنی و ارتباطی است.
اساس امنیت اجتماعی، اعتماد متقابل میان مردم و حاکمیت است. تجربه تاریخی کشورها نشان میدهد که هرگاه دولتها جامعه را تهدید تلقی کردهاند، در نهایت هزینههای سنگینی پرداختهاند. فیلترینگ یکی از نشانههای بیاعتمادی به جامعه است. در حالیکه همین مردم در جنگ اخیر، در بزنگاهها، کنار کشور ایستادند و از منافع ملی دفاع کردند.
به گفته یکی از جامعهشناسان، اگر بازگشت به مردم صورت بگیرد، دیگر نیازی به فیلترینگ نخواهد بود. میلیونها نفر از کشورشان دفاع خواهند کرد و فقط تعداد کمی خائن باقی میمانند که در حضور پررنگ مردم، از بین میروند.
شاید برخی همچنان فیلترینگ را ابزاری برای کنترل و ثبات بدانند، اما تجربه جهان و حتی تجربه داخلی ایران نشان میدهد که فیلتر امنیت که نمیآورد هیچ، حتی آرامش و اعتماد را نیز کاهش میدهد. بنابراین بهجای فیلتر که سادهترین راهکار و در واقع پاک کردن صورت مسأله است، بهتر است که سیاستهای امنیتی متناسب با سطح دسترسی و موقعیت طراحی شود، نه یکسانسازی عمومی. مهمتر از همه باید فیلترینگ را با آموزش سواد رسانهای جایگزین کرد؛ بهجای سانسور، باید آموزش داد؛ به مردم اعتماد کرد تا خود اهل تشخیص باشند. در این صورت، ما شاهد استفاده از فضای مجازی به عنوان عرصه مشارکت ملی و تقویت سرمایه اجتماعی خواهیم بود.
*محسن خرامین؛ کارشناس علوم سیاسی