نماد آخرین خبر

جیب‌بر عاشق‌پیشه پلیس را به باند زورگیران خشن رساند!

منبع
جوان آنلاين
بروزرسانی
جیب‌بر عاشق‌پیشه پلیس را به باند زورگیران خشن رساند!

جوان آنلاین/ جیب‌بر حرفه‌ای وقتی در دام چند زورگیر مسافرکش‌نما افتاد، با زیرکی کیف یکی از آنها را سرقت کرد و مدارک شناسایی متهمان را در اختیار پلیس قرار داد.  

چندی قبل مأموران پلیس تهران در جریان زورگیری‌های سریالی سه مرد مسافرکش‌نما قرار گرفتند. سه مرد جوان سوار بر خودرو‌های سواری پژو و پراید شهروندان را در خیابان‌های تهران به عنوان مسافر سوار و در میانه راه با تهدید چاقو اموال آنها را سرقت می‌کردند. متهمان تمامی سرقت‌های خود را با خودرو‌های سرقتی انجام می‌دادند و پس از چند زورگیری از مسافران خودروی سرقتی را در کوچه و خیابان خلوتی رها می‌کردند و دوباره با خودروی سرقتی دیگر دست به زورگیری می‌زدند. 

رد زورگیران 
در حالی که تحقیقات برای شناسایی زورگیران مسافرکش‌نما ادامه داشت، مرد جوانی به اداره پلیس رفت و سرنخی از متهمان در اختیار مأموران قرار داد. 
وی در توضیح ماجرا گفت: «من خیاط هستم و برای خرید وسایل مغازه‌ام به بازار آمده‌بودم. ساعتی قبل پس از خرید، سوار خودروی سواری شدم به مقصد یکی از خیابان‌های شمالی تهران که مغازه‌ام در آنجا قرار دارد. راننده مسافری در صندلی جلو داشت و وقتی مقصدم را گفتم، مرا هم در صندلی عقب سوار کرد. پس از طی مسافتی پسر جوانی حدوداً ۲۰ ساله هم کنار خیابان دست بلند کرد و پس از گفتن مسیرش در صندلی عقب کنار من نشست. به رفتار پسر جوان و راننده و مسافر دیگر مشکوک شدم و احتمال دادم آنها خلافکار هستند و تصمیم دارند اموال مرا سرقت کنند و به همین دلیل به راننده گفتم مسیرم تغییر کرده و می‌خواهم پیاده شوم که پسر جوان چاقویی به پهلویم گذاشت و تهدید کرد هیچ حرکتی نکنم.»

رکب جیب‌بر به زورگیران
شاکی ادامه داد: «همان لحظه که تیزی چاقو را به پهلویم احساس کردم، فهمیدم درست حدس زده‌ام و در دام زورگیرانی گرفتار شده‌ام، اما خبر نداشتند من هم خلافکار حرفه‌ای بوده‌ام و چند سالی از عمرم را در زندان سپری کرده‌ام و به آنها رکب خواهم زد. به هر حال از ترس چاقو سکوت کردم و در مقابل آنها تسلیم شدم و زورگیران مسافرکش هم همه اموالم را گرفتند. سپس راننده خودرویش را در خیابان خلوتی نگه داشت و مرا از داخل خودرو به بیرون انداختند. همان لحظه به صورت حرفه‌ای کیف سارق چاقو به دست را از جیبش زدم، به طوری‌که اصلاً متوجه نشد و آنها خوشحال و خندان به سرعت دور شدند، اما تصور نمی‌کردند که هویت‌شان بر ملا شده و به زودی گرفتار می‌شوند. من قبل از این، جیب‌بر حرفه‌ای بودم و می‌خواستم با دختر مورد علاقه‌ام ازدواج کنم، اما به دام افتادم و راهی زندان شدم. دختر مورد علاقه‌ام شرط گذاشت اگر توبه کنم و راه درستی برای زندگی انتخاب کنم، مرا می‌بخشد و با من ازدواج می‌کند. من توبه کردم و ما با هم ازدواج کردیم و پس از آزادی از زندان دوباره همان شغل قبلی‌ام که خیاطی بود، ادامه دادم. هرگز دوست نداشتم توبه‌ام را بشکنم، اما امروز وقتی در دام زورگیران گرفتار شدم برای اینکه هویت آنها را پیش پلیس بر ملا کنم، تصمیم گرفتم از تجربه جیب‌بری‌ام استفاده کنم و جیب یکی از آنها را بزنم.»

بازداشت 
با اطلاعاتی که شاکی در اختیار مأموران قرار داد، مشخص شد یکی از اعضای باند زورگیران مسافرکش‌نما پسر ۲۰ ساله‌ای به نام بهداد است. بررسی‌ها نشان داد متهم هیچ سابقه کیفری در پرونده‌اش ثبت‌نشده، اما مشخص شد وی به تازگی عضو باند زورگیران حرفه‌ای شده‌است. بدین ترتیب مأموران بهداد را بازداشت کردند و با اعتراف وی، دو همدستش را که سابقه‌دار بودند، شناسایی و دستگیر شدند. متهمان در بازجویی‌ها به زورگیری‌های سریالی اعتراف کردند. تحقیقات از متهمان ادامه دارد. 

گفت‌و‌گو با متهم: بدشانسم 
بهداد هیچ سابقه‌ای در پرونده‌اش ندارد و اولین‌بار است که به اتهام زورگیری دستگیر می‌شود. وی که عضو باند زورگیران مردان خشن است، مدعی است بدشانسم و به همین‌خاطر خیلی زود گرفتار شدم. 
بهداد تو که سابقه نداری چه شد تصمیم گرفتی وارد باند خلافکاران شوی؟
من در طول زندگی‌ام بدشانس بودم. باور کنید از همان دوران کودکی و نوجوانی بدشانسی آوردم و به خاطر همین بدشانسی هم وارد جرگه خلافکاران شدم و خیلی زود هم گرفتار شدم. 

یعنی هر کسی بدشانس است، خلافکار می‌شود؟ 
نه. منظورم این است که بدبختی‌های من به دلیل بدشانس‌بودنم است؛ مثلاً خیلی زود معتاد شدم و اعتیادم باعث شد وارد این باند شوم و زورگیری کنم. اگر معتاد نبودم الان مثل دیگر دوستان و بستگانم زندگی خوبی داشتم. من هم می‌خواستم ادامه تحصیل بدهم و کار خوبی برای خودم دست و پا کنم، اما اعتیاد به مواد‌مخدر راه مرا تغییر داد و الان هم که علاوه بر اعتیاد سابقه سرقت هم در پرونده‌ام ثبت شد. 

چرا معتاد شدی؟ 
باز هم می‌گویم از بدشانسی معتاد شدم. همه اینها بر می‌گردد به یک تصادف وحشتناکی که چند سال قبل داشتم. در آن تصادف پاهایم به شدت آسیب دید و مدتی در بیمارستان بودم و مدتی هم در خانه زمینگیر شدم. پس از بهبودی درد پا ناشی از تصادف مرا رها نکرد تا اینکه در یک میهمانی، یکی از دوستانم پیشنهاد داد مواد بکشم، دردم ساکت می‌شود. راست می‌گفت، چون آن شب تریاک کشیدم و دردم ساکت شد، اما خبر نداشتم که قرار است صد درد به دردهایم اضافه شود. اولش خوب بود و دردم را ساکت می‌کرد، اما کم‌کم عادی شد و دردم را هم ساکت نمی‌کرد تا اینکه معتاد شدم. برای هزینه موادم با مشکل روبه‌رو شدم و پدر و مادرم هم که فهمیده‌بودند اعتیاد دارم به من پول توجیبی نمی‌دادند و به همین‌خاطر با این باند آشنا شدم. این باند را هم همان دوستم که مرا معتاد کرد به من معرفی کرد و گفت با آنها سرقت کنم تا وضع مالی‌ام خوب شود. 

بعد چه شد؟ 
وقتی با پرهام و فرید آشنا شدم، قبول کردند همراه آنها خلاف کنم. البته آنها خبر نداشتند من اینقدر بدشانس هستم و به زودی آنها را گرفتار می‌کنم، اگر خبر داشتند شاید مرا برای باندشان قبول نمی‌کردند. 

چرا زود به دام افتادی؟ 
درست نمی‌دانم چندمین سرقت ما بود که طعمه آخر ما یک جیب‌بر حرفه‌ای شد. من اگر خبر داشتم، او جیب‌بر حرفه‌ای است و قرار است جیب مرا بزند و به مدارک شناسایی‌ام دست پیدا کند، اصلاً زورگیری از او را بی‌خیال می‌شدم. او طوری جیب مرا زد که متوجه نشدم و بعد هم فکر کردم کیفم داخل خیابان از جیبم افتاده‌است. 

وظیفه‌ات در باند چه بود؟ 
من به عنوان مسافر آخر سوار می‌شدم و کنار طعمه می‌نشستم و در فرصت مناسب هم با چاقو او را تهدید می‌کردم تا اموالش را در اختیار ما قرار دهد. 

شما که حرفه‌ای نبودی، فکر نمی‌کردی با چاقو اتفاق بدی رقم بزنی؟ 
سرکرده باند به من آموزش داده‌بود از چاقو چطور استفاده کنم. معمولاً طعمه‌ها با دیدن چاقو مقاومتی نمی‌کردند. از طرفی هم سرکرده گفته‌بود اگر مقاومت کردند، چطوری روی دست‌شان به طوری که حادثه‌ای رخ ندهد، خط بیندازم. 

حرف آخر؟ 
پشیمانم. کاش دوستان خوبی انتخاب می‌کردم و معتاد نمی‌شدم.

🔹"آخرین خبر" در روبیکا
🔹"آخرین خبر" در ایتا
🔹"آخرین خبر" در بله