سایه سنگین نبرد روایتها بر دیپلماسی

اعتماد/متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
توقف یا تداوم غنیسازی توسط ایران سرنوشت رایزنیها با امریکا و گامهای بعدی اسراییل را رقم میزند
حدیث روشنی| در شرایطی که تنش میان ایران و نهاد پادمانی اوج گرفته، عباس عراقچی، وزیر امور خارجه کشورمان در واکنش به ادعاهای اخیر رافائل گروسی با انتشار پیامی در شبکه ایکس خواسته ادعایی این نهاد جهت بازدید از سایتهای هستهای ایران را فاقد معنا خواند. واکنش رییس دستگاه دیپلماسی درحالی رسانهای شد که پیشتر تعلیق همکاری ایران و آژانس توسط شورای نگهبان تصویب شده و همزمان مقامهای امریکا بالاخص شخص ترامپ درباره از سرگیری مذاکرات با ایران اظهارات ضد و نقیضی را مطرح کردند، اظهاراتی که با واکنش تند مقامهای رسمی کشورمان روبهرو شد، به همین بهانه روزنامه اعتماد با امیرعلی ابوالفتح، کارشناس مسائل امریکا گفتوگو داشت. به باور ابوالفتح ادامه کلید اصلی طرح پیشنهادی ادعایی امریکاست.
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
امیرعلی ابوالفتح، کارشناس مسائل امریکا در پاسخ به سوال «اعتماد» در باب اظهارات ضد و نقیض مقامات دولت ایالاتمتحده؛ تهدیدات همزمان یا تاکید بر دیپلماسی و مباحث مربوط به سرمایهگذاری در ایران گفت: فارغ از اینکه اخیرا سیانان در گزارش خود از طرح پیشنهادی امریکا در باب سرمایهگذاری در برنامه هستهای غیرنظامی ادعاهایی را مطرح کرده، باید توجه داشت که این ادعاها بر چه پایه و اساسی استوار است. اما اگر فرض کنیم که این طرح ادعایی قرار باشد اجرایی شود، در نسخهای که من مشاهده کردم، پیشبینی شده که ۳۰ میلیارد دلار از منابع مالی کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس تامین و در ایران سرمایهگذاری شود. هر چند که دونالد ترامپ منکر چنین ادعایی شد. با این حال، همه چیز بستگی دارد به اینکه ایران همچنان بر ادامه روند غنیسازی در داخل خاک کشور اصرار داشته باشد یا نه. اگر ایران بر فرآیند غنیسازی تاکید داشته باشد، این پیشنهاد به نتیجه نخواهد رسید و راه به جایی نخواهد برد. اما اگر ایران در موضع خود تغییری ایجاد کند، اجرای این طرح امکانپذیر خواهد بود. به باور ابوالفتح باید توجه داشت کنگره امریکا اصلا در این ماجرا نقش مستقیمی ندارد و نمیتواند مانع اقدام مشترک کشورهای حاشیه خلیجفارس برای سرمایهگذاری در صنعت هستهای ایران شود. این موضوع هیچ ارتباطی هم به تحریمهای کنگره ندارد. در مورد آزادسازی اموال بلوکهشده ایران نیز، که در طرح ادعایی شبکه سیانان گنجانده شده، باز هم مشکلی ازسوی کنگره وجود نخواهد داشت؛ چراکه کنگره نمیتواند مانع این اقدام شود. بنابراین، ارکان این پیشنهاد دستکم در چارچوب داخلی امریکا فعلا با مانع خاصی مواجه نیست. حتی در زمینه تحریمها نیز، رییسجمهور ایالاتمتحده این اختیار را دارد که اجرای آنها را به حالت تعلیق درآورد. این کارشناس مسائل امریکا در ادامه به «اعتماد» گفت: اما درنهایت، همه چیز به موضع ایران در قبال غنیسازی بستگی دارد. تا این لحظه که ما در حال صحبت هستیم، ایران همچنان بر انجام غنیسازی در داخل کشور تاکید دارد. اینکه در آینده چه پیش خواهد آمد، قابل پیشبینی نیست. ابوالفتح در پاسخ به دیگر پرسش «اعتماد» در باب تناقضات موجود میان اظهارات نهاد پادمانی و نیز مقامات دولت امریکا در باب خسارات وارده ناشی از بمباران تاسیسات هستهای و همزمان تشدید تنشها میان ایران و نهاد پادمانی تاکید کرد: واقعیت این است که در مورد میزان خسارت وارد شده، طبیعتا در این زمینه اطلاعات دقیقی در دست نیست. اصل ماجرا این است که خسارتی وارد شده، اما این میزان میتواند فرضا از ۵۰درصد باشد تا ۹۰ یا حتی صددرصد. دولت امریکا و اسراییل مدعیاند که تخریب بسیار گسترده و با سرعت بالا صورت گرفته، بهگونهای که برخی از چهرههای سیاسی این دو بازیگر حتی ادعا کردهاند که برنامه غنیسازی ایران عملا از بین رفته است.
به گفته این کارشناس مسائل سیاست خارجی اما در این میان، دو تناقض جدی وجود دارد: نخست، تناقض میان مواضع خود مقامات امریکایی و دوم، تناقض میان روایت مقامات امریکایی و مواضع آژانس بینالمللی انرژی اتمی. برمبنای تناقضگویی نخست باید گفت، اگر برنامه هستهای ایران بهکلی نابود شده، دیگر چرا باید توافقی انجام شود؟ ۳۰ میلیارد دلار ادعایی میگویند که قرار است سرمایهگذاری شود، بابت چه چیزی است؟ وقتی سانتریفیوژها و ذخایر اورانیوم ایران نابود شدهاند، این مبالغ برای چه هزینهای تخصیص داده میشوند؟ و ایران باید از کدام مواضعش عقبنشینی کند، وقتی اساسا چیزی باقی نمانده؟ بنابراین، آنچه دونالد ترامپ در باب نابودی کامل تاسیسات هستهای مطرح میکند، با اشکال جدی مواجه است. از آن گذشته در هر توافقی، طرف مقابل باید در ازای یک امتیاز یا دارایی باارزش، امتیازی بدهد. اگر همه چیز نابود شده باشد، اساسا جای مذاکرهای باقی نمیماند.
ابوالفتح در ادامه گفتوگوی خود همچنین خاطرنشان کرد: نکته دوم نیز به تناقض موجود در مواضع آژانس بازمیگردد. اگر گزارشهای ارایهشده از سوی امریکا و اسراییل دقیق و صحیح باشد، پس این اورانیومی که رافائل گروسی (مدیرکل آژانس) میگوید ایران هنوز ۴۰۰ کیلوگرم از آن را در اختیار دارد، کجاست؟ اگر همه این مواد در فردو بوده و با بمبارانهای سنگرشکن از بین رفته و در اعماق زمین مدفون شده، آژانس قرار است چه چیزی را راستیآزمایی کند؟ در مجموع، ادعاهایی که مطرح میشود، نشان میدهد که روایت رسمی دولت امریکا آنطور که وانمود میشود، همگون و مستدل نیست. ما نیز اطلاعات ویژهای درباره آنچه واقعا در فردو گذشته، نداریم و نمیدانیم که آیا ایران توانسته ذخایر اورانیوم خود را حفظ کند یا خیر. اما آنچه مشخص است، این است که مواضع دولت امریکا و آژانس، به شکل آشکاری با یکدیگر در تناقض قرار دارند. ابوالفتح در پاسخ به دیگر سوال «اعتماد» در باب ادعای اخیر دونالد ترامپ و نماینده ویژهاش در خاورمیانه درباره لغو تحریمهای فروش نفت ایران به چین تاکید کرد: درخصوص بحث تحریمهای چین، به نظر میرسد دونالد ترامپ پس از اقدام غیرقانونی و تجاوزکارانهای که علیه تاسیسات هستهای ایران انجام داد که نه فقط حمله به خاک ایران، بلکه حمله مستقیم به تاسیسات دارای مواد شکافتپذیر بود، اکنون میکوشد با ژستی نرمتر ظاهر شود. این نخستینبار در تاریخ است که تاسیساتی هستهای با چنین ویژگیهایی، که تحت نظارت و نگهداری رسمی در چارچوب توافقات بینالمللی قرار دارند، مورد حمله قرار گرفتهاند. حال نیز ترامپ تلاش میکند با طرح برخی ادعاها، به نوعی از ایران دلجویی کرده و از تشدید درگیریها جلوگیری کند؛ از جمله اینکه میگوید به چین اجازه خرید نفت ایران را میدهد. به گفته ابوالفتح اما این ادعا در شرایطی مطرح میشود که ایران پیش از حمله نیز نفت خود را میفروخت و چین نیز آن را خریداری میکرد. حالا ترامپ میگوید اجازه میدهم؛ گویی تا پیش از این، خرید و فروش نفت ایران بدون اجازه او متوقف شده بود. در واقع، حتی در دوره تحریم نیز چین یکی از مشتریان اصلی نفت ایران بود و ایران هم بهطور مداوم صادراتش را ادامه میداد. بنابراین، این ادعای تازه ترامپ نه اقدام خارقالعادهای است، نه تغییری بنیادین در وضعیت موجود ایجاد میکند. اینکه او مدعی است اکنون مجوز خرید نفت را صادر کرده، بیشتر یک ژست سیاسی و تبلیغاتی است. البته نمیتوان تاثیر عملیاتی محدود آن را کاملا نادیده گرفت، اما بدون تردید، این اقدام آنگونه که در رسانههای نزدیک به دولت امریکا تبلیغ میشود، چشمگیر نیست.
این کارشناس مسائل امریکا در ادامه به «اعتماد» گفت: نکته مهمتر این است که اگر واقعا امریکاییها قصد دارند حسننیت خود را نشان دهند، باید این حسننیت را در قالب اقدامات عملی و مشخص بروز دهند و در مقابل، ایران نیز میتواند متناسب با آن واکنش نشان دهد. جمهوری اسلامی ایران بارها اعلام کرده که اگر طرف مقابل حسننیت داشته باشد، ایران هم حسننیت نشان خواهد داد. این یک منطق متقابل است: اگر ایالاتمتحده بر فشار حداکثری اصرار کند، ایران هم بر مقاومت حداکثری تاکید خواهد داشت. اگر امریکا حمله کند، ایران پاسخ خواهد داد و اگر واقعا نشانهای از تغییر رفتار یا نیت مثبت از سوی واشنگتن دیده شود، آنگاه تهران نیز میتواند واکنشی متناسب و معقول نشان دهد. ابوالفتح در پاسخ به دیگر پرسش «اعتماد» در باب اینکه ذیل متغیرهایی که مورد ارزیابی قرار گرفت اساسا چقدر احتمال دارد دو طرف مجددا به میز مذاکره بازگردند خاطرنشان کردکه طبیعتا نمیتوانم پیشبینی دقیقی درباره آینده مذاکرات داشته باشم. پیش از حمله نیز بسیاری از پیشبینیها درست از آب درنیامدند و حالا هم نمیتوان با قطعیت اظهارنظر کرد. در جریان بمباران و درحالی که حملات اسراییل ادامه داشت، ایران بهصراحت اعلام کرد تا زمانی که این حملات ادامه دارد، مذاکرهای در کار نخواهد بود. همین موضع بهروشنی نشان میدهد که اکنون که حملات متوقف شدهاند، از نظر اصولی مانعی برای ازسرگیری مذاکرات وجود ندارد و شرایط حداقلی برای گفتوگو فراهم شده است. با اینحال، باید توجه داشت که فضای پس از جنگ با قبل از آن بسیار متفاوت است. مواضع و نگاه طرفین نیز نسبت به گذشته تغییرات قابل توجهی کرده است. اگر پیش از آغاز جنگ، بیاعتمادی ایران به ایالاتمتحده وجود داشت، امروز این بیاعتمادی شدیدتر شده؛ نمیخواهم بگویم که به صفر رسیده، اما واقعا به سمت صفر شدن پیش میرود. به باور این کارشناس مسائل بینالملل در این شرایط، نمیتوان به راحتی گفت که مذاکرات قطعا ازسر گرفته میشود. همانطور که ایران تا این لحظه هیچ موضع رسمی در این باره اعلام نکرده، ایالاتمتحده نیز رسما چیزی نگفته است. البته منابع غربی و رسانههای امریکایی به طور مداوم روی این موضوع مانور میدهند، اما حتی به نظر میرسد که کاخ سفید نیز به طور رسمی آغاز مذاکرات را تایید نکرده است. در مجموع اما باید صبر کرد. ممکن است مذاکرات شاید همین هفته یا هفته آینده آغاز شود، یا با کمی تاخیر کلید بخورد. اما واقعیت این است که دیر و زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد. با توجه به شرایط، مذاکرات باید بالاخره ازسر گرفته شود؛ هر چند ممکن است زمان و قالب آن با گذشته متفاوت باشد.
این کارشناس مسائل امریکا در پاسخ به دیگر سوال «اعتماد» در باب تحلیل سناریوهای پیش رو در صورت تشدید تنشها و عدم بازگشت طرفین به میز مذاکره ازجمله آغاز حملات تلآویو به ایران تشریح کرد: تناقض اصلی اینجاست؛ اگر همانطور که ترامپ و نتانیاهو ادعا میکنند، همه تاسیسات هستهای ایران نابود شده و ایران نیز موفق به جابهجایی اورانیوم غنیشده خود نشده و تمام آن در زیر آوار مدفون شده است، پس اصرار امروز ایران بر ادامه غنیسازی چه تهدیدی میتواند ایجاد کند؟
به گفته ابوالفتح واقعیت این است که امریکا در گذشته نه به خودِ موضعگیری ایران، بلکه به داراییهای راهبردی آن، یعنی میزان ذخایر اورانیوم غنیشده و زیرساختهای عملیاتی آن، حساسیت داشت. میگفتند ایران این ذخایر را دارد و ممکن است به سمت ساخت بمب حرکت کند. حالا اگر ادعا کنند که دیگر چنین ذخایری وجود ندارد و همه چیز از بین رفته، حتی اگر ایران همچنان بر غنیسازی تاکید داشته باشد، سوال این است که دقیقا چه چیزی را میخواهد غنی کند و چه تهدیدی باقی مانده است که بخواهند حملاتشان را از سر بگیرند، بنابراین اگر ادعای ترامپ و نتانیاهو مبنی بر نابودی کامل برنامه هستهای ایران درست باشد، اصرار تهران بر مواضع پیشین عملا موضوعیت ندارد. اما اگر این ادعا نادرست باشد، یعنی همه چیز از بین نرفته و ایران توانسته باشد بخشی از زیرساختها یا ذخایر خود را حفظ کند و اکنون بر تداوم برنامه غنیسازی تاکید دارد، در آن صورت احتمال بازگشت تنشها و حتی درگیری، پس از یک وقفه، منتفی نخواهد بود.
ابوالفتح در ادامه به «اعتماد» گفت: در واقع، همه چیز بستگی دارد به اینکه صنعت غنیسازی ایران تا چه اندازه آسیبدیده است و چه میزان از اورانیوم غنیشده همچنان دراختیار دارد. اگر واقعا چیزی باقی نمانده باشد، عملا موضوع منتفی است و کسی دیگر حساسیتی نسبت به ایران در حوزه هستهای نخواهد داشت؛ چراکه به ادعای آنها قابلیت راهبردی ایران در این زمینه ازدست رفته است.
این کارشناس مسائل امریکا در ادامه خاطرنشان کرد: اما اگر شرایط برخلاف آنچه ترامپ میگوید باشد و توانمندیها به طور کامل از بین نرفته باشند، آنگاه فضای تنشآلود کنونی ادامه خواهد یافت. حتی در داخل امریکا نیز بر سر همین موضوع اختلافنظر وجود دارد.
ترامپ مدعی است که ما همه چیز را نابود کردیم و دیگر باید از ماجرا عبور کنیم و به زندگی عادی برگردیم. در مقابل، گروهی دیگر در امریکا با این روایت مخالفاند.
گزارشهای مختلفی منتشر شده که روایت ترامپ را زیر سوال میبرند، اما واقعیت این است که ما هنوز نمیدانیم کدام روایت درست است. ادعاهای مطرحشده ازسوی مقامات امریکایی با یکدیگر همراستا نیست و همین تناقضها نشان میدهد که وضعیت از شفافیت لازم برخوردار نیست و نمیتوان با قطعیت درباره میزان آسیب وارده به برنامه هستهای ایران اظهارنظر کرد.
ابوالفتح در پاسخ به دیگر پرسش «اعتماد» در باب تحلیل میزان نقشآفرینی روسیه در توقف درگیریها میان ایران و اسراییل تاکید کرد: حقیقتا من نقش قابلتوجهی برای روسیه در توقف درگیریها قائل نیستم. البته نمیتوان گفت این نقش به طور کامل صفر بوده، اما عدد بالایی هم نیست. آنچه امریکا را به سمت پیشنهاد آتشبس سوق داد، بیشتر ناشی از عوامل دیگر بود تا اراده یا کنشگری خاصی ازسوی روسیه. حداقل در سطح علنی، شاهد هیچ اقدام برجسته یا تهدیدآمیزی از جانب روسیه نبودیم؛ نه اعلامی درباره اعزام نیرو، نه وعدهای برای ارسال جنگنده یا تجهیزات نظامی به ایران و نه هیچ نشانهای از اقدامی که بتواند موازنه قدرت را بهگونهای جدی به ضرر غرب بر هم بزند. اگر روسیه اقدامی جدی انجام داده بود که نگرانی واشنگتن را برانگیزد، شاید میشد گفت در تصمیم برای آتشبس موثر بوده، اما آنطور که از شواهد پیداست، چنین کنشگری قابلتوجهی ازسوی مسکو صورت نگرفته است. به باور ابوالفتح تصمیم امریکا برای پذیرش آتشبس را باید عمدتا خارج از نقشآفرینی روسیه تحلیل کرد. البته نمیخواهم بگویم هیچ تاثیری نداشته، اما آنقدر اندک بوده که میتوان آن را در طیف خاکستری بسیار کمرنگ و نزدیک به سفید طبقهبندی کرد. اما دلایل اصلی آتشبس، به نظر من، متغیرهای دیگری بود. این کارشناس مسائل امریکا در ادامه با اشاره به دلایل توقف درگیریها به واسطه درخواست واشنگتن گفت: نخست اینکه امریکاییها به این جمعبندی رسیدند که ماموریتشان پایان یافته است؛ آنها میخواستند از طریق فشار نظامی، ایران را از ادامه غنیسازی بازدارند و حالا مدعیاند که به این هدف رسیدهاند و دیگر نیازی به ادامه جنگ نیست. دوم، خسارات سنگینی بود که اسراییل در این جنگ متحمل شد. گزارشهای منتشر شده نشان میدهد هزینه دوازده روز جنگ ایران و اسراییل، دو برابر کل هزینه ۲۱ ماه جنگ اسراییل با حماس بوده است. از نظر اعتبار و حیثیت، این رقم برای اسراییل سنگین و دردناک است، بهویژه با توجه به دقت و قدرت ویرانگری موشکهایی که از سوی ایران شلیک میشد. سوم، اشتباه محاسباتی ابتدایی اسراییل بود. آنها تصور میکردند میتوانند با یک عملیات برقآسا، ظرف ۲۴ ساعت فرماندهی نظامی ایران را هدف قرار دهند و ساختار تصمیمگیری کشور را دچار فروپاشی کنند. به قول نتانیاهو، هدف این بود که در تله جنگ فرسایشی نیفتند. اما وقتی چنین چیزی محقق نشد، تصمیم به توقف عملیات گرفتند.
به گفته ابوالفتح مجموعه این عوامل، به مراتب نقش موثرتری در برقراری آتشبس داشت تا آنچه ممکن است به روسیه نسبت داده شود. البته، شاید بعدها اطلاعاتی منتشر شود که نشان دهد روسیه تهدیدی کرده یا در پشت صحنه پیشنهاد اعزام نیرو یا کمک کرده است، اما تا این لحظه، شواهد موجود چنین چیزی را تایید نمیکنند. در حال حاضر، قرائن نشان نمیدهد که روسیه فاکتور تاثیرگذاری در برقراری آتشبس بین ایران و اسراییل بوده باشد.